دلم هوای خودم را کرده است...این روزها بیشتر از هر زمانی دوست دارم خودم باشم. دیگر نه حرص به دست آوردن دارم و نه هراس از دست دارن.هرکس مرا میخواهد بخاطر خودم بخواهد دلم هوای خودم را کرده است.
جمعه ساعت ده شب کیسه ی آبم پاره شد و من سراسیمه باشوهرم و مامانم رفتیم بیمارستان معاینم کردن و گفتن دهانه ی رحمت چهار سانت باز شده و تا صبح زایمان میکنی و یک اتاق خصوصی زایمان رو برام آماده کردن و گفتن تا صبح با شوهرت اینجا باش البته چند بار ماما آمد منو چک کرد
ساعت هفت و نیم سرم وصل کردن بهم و آمپول فشار رو زدن ولی دیگه گفتن چون نیاز به مانیتور داری تو اتاق خصوصی نمیتونی باشی و از شوهرم جدا شدم البته مامانم آمد پیشم
از ساعتای ده دردام خیلی شدید بود ولی چون مامانم پیشم بود دلم نمیامد گریه کنم ساعت یازده دکترم آمد معاینم کرد گفت پیشرفتی نداشته پاشو واستا موقع دردات کمرتو بچرخون و خودش رفت حدود یک ساعتی اینکارو میکردم دیگه نمیتونستم جلوی گریمو بگیرم بیشتر ناراحت این بودم که پیشرفت نداشتم وگرنه من در برابر درد مقاومتم خوبه