هفته سی و هفتمم،امروز لخته خون دیدم سریع اومدم بیمارستان،چون هنوز وقتش نبود بهم آمپول هیوسین و بتامتازون زدن دردامم چک میکردن منظم و زایمانی بود ولی الان بهترم گفتن اگه تا ده شب دردام شدید تر شد امشب میرم واسه زایمان وگرنه صبح ساعت ۸
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خدایا!
ای که به تو بی نیاز شوند و از تو بی نیاز نباشند،
به تو رو آورند و از تو رو بر نتابند،
از سر شور و شوق،آهنگ تو کرده ام
و با دلی مطمئن، به تو امید بسته ام
تمنای من از تو هر چند زیاده باشد،
در برابر غنای تو ناچیز و اندک است،
که دست عطایت از هر دستی گشاده تر و برتر است...
انشاالله بسلامتی زایمان کنی و نی نی خوجلتو بغل کنی عزیزم واسه ما منتظرا هم دعا کن...
خدایا خدای بزرگم همیشه شکرت
امسال رو برام سال خیلی خوبی کن کمکمون کن بچه دار بشیم کمک کن شوهرمو بابا کنم
سال اقدام و عمله بزار نتیجه بگیریم ♥ خدا جونم تو دلم نی نی بزار ♥