سلام میدونید چیه ما با خونه برادر بزرگه یشوهرم امدیم وین و از سر اجبار تو یه خونه زندگی میکنیم. اینم بگم وین خونه به زور گیر میاد و خیلی گرونن . حالا یه هفته میشه جاری سومی امده مهمونی خونه ی ما .شدیم سه تا جاری تو یه خونه. قبل اینکه جاری سومی بیاد خونمون شوهرش به برادر شوهر بزرگم زنگ زد گفت زنم میخواد بیاد خونتون و مهمونتون بشه میشه برای استقبال برید فرودگاه چون راه رو بلد نیست اینم گفت اوکی . و جاری که مهمونه همش زنگ میزد به جاری بزرگه که من دارم میام چیزی نمیخواید و از این حرفا به منم فقط یه بار گفت دارم میام چیزی نیاز ندارید.
یه مادر با دوبچه ساکن امریکا