اتل متل روبوسی رفته بودم عروسی عروسیه شلوغ بود گرم و شلوغ پلوغ بود تو ادما گم شدم قاطی مردم شدم هر جا سرک کشیدم مامانمو ندیدم گریه کنون دیودم تا که به عروس رسیدم عروس خانوم منو دید با مهربونی پرسید دختر خوب و گریه؟ بزن و بکوب و گریه؟ بیا بشین کنارم مامانتم بیارم هر جا که اون بشینه این بالا رو می بینه دستشو داد به دستم کنار او نشستم مامان جونم منو دید منو و عروسو بوسید :))))))))