2726
از این شعرهای اتل متل ... و عموزنجیر باف.. و... نمیگما... یه شعر قشنگتر.. دخترم دوسالشه.
آدمها مثل قایق اند … … نمی دونم شایدم نباشن به هر حال من وظیفه خودم دونستم که اشاره کنم
دخترم شعر خییییلی دوست داره.. هرچی واسش میخونم زودی حفظ میشه.. واسه همین میخوام یه شعر قشنگتر و خوش آهنگ بهش یاد بدم
آدمها مثل قایق اند … … نمی دونم شایدم نباشن به هر حال من وظیفه خودم دونستم که اشاره کنم


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
من کتاب شعر زیاد میخرم برای پسرم.اونم همه دو حفظ میکنه با من میخونه شعراش رو
زن بودن‌ خیلی‌ قشنگه‌! چیزیه‌ که‌ یه‌ شجاعت تموم‌ نشدنی‌ می‌خواد! یه‌ جنگ که‌ پایان‌ نداره‌! خیلی‌ باید بجنگی‌ تابتونی‌ بگی‌ وقتی‌ حوا سیب ممنوعه‌ رو چید گناه به‌ وجود نیومد، اون‌ روز یه‌ قدرت باشکوه‌ متولد شد  که‌ بهش نافرمانی‌ می‌گن‌!
منم کتاب شعر کلی خریدم و میخونم واسش. اونم یه جاهاییش رو بلده و باهام میخونه ولی خب شعرهای کتاب طولانیه.. چندصفحه است.. من شعرهای کوتاه میخوام که بتونه همش رو کامل حفظ کنه
آدمها مثل قایق اند … … نمی دونم شایدم نباشن به هر حال من وظیفه خودم دونستم که اشاره کنم
سدنا یک سال و نیمش بود بازم شعر بلد بود؟
اسم هایی که بابام رو پسرم گذاشته شامل: پسرک خرما فروش. میرفندرسکی. یه شعر هم براش ساخته:یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود یه پسر خوشگلی بود همونجا نشسته بود از بالا هه هه میکرد از پایین تر تر میکرد اگه گفتی اون کی بود یه پسر خوشگلی بود
از کی یاد میگیرن
اسم هایی که بابام رو پسرم گذاشته شامل: پسرک خرما فروش. میرفندرسکی. یه شعر هم براش ساخته:یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود یه پسر خوشگلی بود همونجا نشسته بود از بالا هه هه میکرد از پایین تر تر میکرد اگه گفتی اون کی بود یه پسر خوشگلی بود
یه روز یه اقا خرگوشه.... طبل بزرگم ..... کلا اشعاری که هنگامه یاشار خونده سوره توحیدم کار میکنم
اسم هایی که بابام رو پسرم گذاشته شامل: پسرک خرما فروش. میرفندرسکی. یه شعر هم براش ساخته:یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود یه پسر خوشگلی بود همونجا نشسته بود از بالا هه هه میکرد از پایین تر تر میکرد اگه گفتی اون کی بود یه پسر خوشگلی بود
اتل متل روبوسی رفته بودم عروسی عروسیه شلوغ بود گرم و شلوغ پلوغ بود تو ادما گم شدم قاطی مردم شدم هر جا سرک کشیدم مامانمو ندیدم گریه کنون دیودم تا که به عروس رسیدم عروس خانوم منو دید با مهربونی پرسید دختر خوب و گریه؟ بزن و بکوب و گریه؟ بیا بشین کنارم مامانتم بیارم هر جا که اون بشینه این بالا رو می بینه دستشو داد به دستم کنار او نشستم مامان جونم منو دید منو و عروسو بوسید :))))))))
Lilypie Pregnancy tickers
دخترمن الان دوسال و دوماهشه.. حدودا سه ماهی هست که داره حفظ میکنه.. سوره ی توحید رو که بلده.. هنگامه یاشار رو هم الان تو نت میگردم دنبال شعرهاش.. ممنون
آدمها مثل قایق اند … … نمی دونم شایدم نباشن به هر حال من وظیفه خودم دونستم که اشاره کنم
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
داغ ترین های تاپیک های امروز