2733
2734
عنوان

دل بندگی و بندگی دل

| مشاهده متن کامل بحث + 45253 بازدید | 205 پست
چقدر زیبا حکایت "مرگ" آقا مهدی بعد از سوال از "گذشت" خانم مامان حسنا قرار گرفت !

به حق یکی از بهترین راه های گذشت از دیگران اینست که همه چیز را فانی ببینیم
خودمان را، غم را، غصه را و هر چه را نشانی از نیستی دارد...

""این نیز بگذرد....""
امامت با ساختار عقل :

گاهی اوقات یه نفر یک فرضیه جامعه شناختی یا اقتصادی را ارائه میدهد و تنها وظیفه ی او نشر و تبلیغ و تبیین فرضیه است
اما گاهی اوقات یه نفر مجری اجرای اون فرضیه در جامعه میشه

فرق نبی و امام هم چنین است، یک پیامبر وظیفه ی نشر و ابلاغ دستورات و قوانین الهی را در جامعه دارد
ولی امام وظیفه ی اجرای قوانین الهی را در جامعه دارد

یک پیامبر دستورات الهی را به مانند یک دفترچه راهنما از دستگاه روح و جسم انسان در اختیار مردم میگذارد
یک امام علاوه بر وظایف پیامبر، وظیفه ی اجرای دستورات دفترچه را در سطح جامعه و همچنین وظیفه ی خرابی و تعمیر دستگاه را نیز به عهده میگرد.
پس یک امام برای اجرا و تعمیر باید دقیقا علمی به اندازه ی سازنده داشته باشد ولی با قدرت بیشتری در تصرف.

پس به خوبی روشن میشود که مقام امامت عقلا از مقام پیامبری بالاتر است
چنانچه در مورد حضرت ابراهیم نیز ابتدا به پیامبری رسید و سپس به امامت (آیه 24 سوره بقره)
اگرچه هیچ امامی از پیامبر اسلام بالاتر نیست، رسول اکرم ازهمان اول نیز امام بودند

پیامبر اسلام نسبت به باقی پیامبران دارای مقام بیشتریست
پس امامی که به مانند پیامبر اسلام وظیفه ی نشر و اجرا به عهده میگیرد از همه ی پیامبران بالاتر است

اگر پیامبر معصوم است و از طرف خدا انتصاب میشود
پس امام نیز باید معصوم بوده و از طرف خدا منصوب شود

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘


دستورات اسلام نه فقط در مورد انسان بلکه برای همه موجودات اعم از جن و انس می باشد
یعنی در مورد همه ی موجودات عالم امکان دارای حکم واقعی یا ظاهریست

پس امام هم که وظیفه ی اجرای همه ی این دستورات را در تمامی عالم امکان دارد
می بایست نسبت به همه ی عالم امکان هم علم و تسلط و قدرت تصرف داشته باشد
امامت نیز که از اصول دین است قابل تقلید نبوده و عقلیست

از این روست که علی علیه السلام می فرمایند :
سَلُونِی قَبلَ اَنْ تَفقِدُونِی فَلَأنَا بِطُرُقِ السَّماءِ أعلَمُ مِنّی بِطُرُقِ الأرضْ،
هر چه خواستید از من بپرسید که به راه های آسمان آشناترم

علی(ع) به منزله نفس پیامبر است، وَ اَنفُسَنَا وَ اَنفُسَکُمْ (آیه ی مباهله)؛ بلکه از ضمیمه کردن خطبه نهج البلاغه با آیه قرآن استنباط می‌شود. در نهج البلاغه حضرت یک ادّعایی دارد، چون معصوم است و مَا یَنطِقُ عَنِ الهَوی است، مقبول است؛ و مشابه این ادّعا را هم خود پیغمبر درباره علی(ع) بیان کرد.

در همان خطبه دارد که رسول اکرم(ص) به علی بن أبیطالب(ع) فرمود: یا علی! إنَّکَ تَسمَعُ مَا اَسمَعْ وَ تَری مَا اَری إلا أنَّکَ لَستَ بِنَبِی وَ إنَّکَ لَوَزیرْ . فرمود: علی! هر چه را من می‌بینم، تو می‌بینی؛ هر چه را من می‌شنوم، تو می‌شنوی. منتها تو ولی هستی و وزیر منی و نبی نیستی.

سَلُونِی قَبلَ اَنْ تَفقِدُونِی. بعد سوگند یاد می کند، فَوَالَّذِی نَفسِی بِیَدِه لا تَسألُونِی عَنْ شِیءٍ بِینَکُمْ وَ بِینَ السّاعَه وَ لا اَنفِعَهٍ تَهدِی مِاَئهً وَ تُضِلُّ مِاَئه إلا وَ اَنبَئتُکُمْ بِناعِقِها وَ قائِدِها وَ سائِقِهَا.
فرمود: هر چه می خواهید از من بپرسید. قسم به ذات کسی که جان علی در دست اوست؛ اگر جریان آینده را از الآن تا قیامت، حوادث الآن که مثلاً ۲۵ سال بعد از رحلت آن حضرت است، مثلاً سنه ۳۵ هجری یا ۳۰ هجری یا ۳۴ هجری؛ فرمود: از الآن تا قیامت! معلوم نیست قیامت کِی قیام بکند. ممکن است ۱ روز بعد قیام بکند، ۱ ساعت بعد قیام بکند، ۱ میلیون سال بعد قیام بکند؛ ما چه می دانیم؟! ما هر لحظه منتظریم. امّا این دعا و ادّعای علوی این است؛ فرمود: قسم به ذات کسی که جان علی در دست اوست؛ از الآن، حوادث الآن تا روز قیامت؛ هر چه بپرسید، علی بلد است. این است!

و اللهِ لُو شِئتُ اَنْ اُخبِرَ کُلِّ رَجُلٍ مِنکُمْ بِمَخرَجِهِ وَ مُولِجِه وَ جَمیعِ شَأنِهِ لَفَعَلْتُ وَ لکِنّی اَخافُ اَنْ تَکفُرُوا فِیَّ بِرَسُولِ الله. قسم به خدا من سرنوشت تک تک شما را می دانم. من نه تنها درباره آینده یک چنین علمی دارم، درباره حال هم چنین علمی دارم؛ سرگذشت تک تک شما را هم می دانم. ادّعایی که ذات أقدس إله در قرآن کریم از عیسی بن مریم نقل کرد، کم رنگ تر از این است. اُنَا اُنَبِّئُکُمُ بِمَا تَأکُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیوتِکُمْ ؛ محدوده ادّعای عیسی به اندازه انجیل عیسی است! هیچ پیغمبری بالاتر از کتاب خود حرف نمی زند.

همه ی آنچه که در مورد حضرت علی علیه السلام در امور تسلط بر عالم تکوین وجود دارد در مورد حضرت مهدی
امام عصر نیز جاریست
آسمان آسمان مهر، کویر کویر نیاز :

آقا جان
ای صاحب الزمان و المکان

اینجا مادرانی هستند که چشمانشان مهر را تعریف میکند
صبر را در آغوش می گیرد و عشق و وفا بر سایه ی لطف آنان آرمیده است
حاجاتی دارند ...

اینجا همسرانی هستند که به پاکی آفتاب
نور گستر مردان روزگار، بر تار وپود دلشان نقش لطف و صفا نشسته است
حاجاتی دارند ...

اینجا دخترانی هستند که عفت را معنا میکنند
حجب را صفا می بخشند و عقل در مقابل زیباییشان سر تعظیم فرود می آورد
حاجاتی دارند ...

مولای من
ای امامی که بر هر ساز شکسته آگاهی
و ترانه ی آن ها را با جان و دل خریداری
تو را به حق این روز، به حق مولایمان علی

اینجا مادرانی هستند که برای فرزندان و همسر و زندگی خود حاجتها دارند
اینجا همسرانی هستند که در حسرت داشتن فرزند، محراب عبادت و تضرع را به خضوع آورند
اینجا دخترانی هستند که به امید همسری از جنس خودشان، پاکی را شرمسار کرده اند

تو را به حق علی، ما را شفیع درگاه حق باش
ای واسطه ی فیض، اینجا چشم گریان بسیار است

مولای من
منم نگارنده ی پر اشک، که از قافله جا مانده ام
اگر نبود آسمان مهر و لطف تو، هیچ گاه با کویر نیاز نمی آمدم
تو را به حق این مادران و همسران مرا نیز نظری عنایت کن
2731
الهی آمین...............

اینجا چشم گریان بسیار است.................


خداوندا !

مگر نه‌اینکه من نیز چون تو تنهایم

پس مرا دریاب

و به سوی خویش بازگردان،

دستان مهربانت را بگشا

که سخت نیازمند آرامش آغوشت هستم.....................
دور از این هیـــــاهو
دلــــــم کـــویـــر می خواهد
و تنهــایی و سکوت
و آغوش ِ سرد ِ شبی که آتشم را فرو نشاند...
خدای من ............

تو نزدیکی و من نمی دانستم ..............

خدایا .............از من دور نیستی که به دور دست ها بنگرم

از دیده ام نرفته ای که دیدنت را آرزو کنم

پنهان نبوده ای که برای پیدا کردنت از پای در آیم

با همه نا پیدایی ،در همه جا پیدایی....................

تو را در آیینه چشمانم می بینم

در پرده پندارم در جای جای وجودم در محراب سینه ام.. !

الهی تو درجویبار رگهایم جریان داری

در همه نفسهایم جاری هستی

در شگفتیهای وجودم ، بودنت را به تما شا گذاشته ای

هر طپش دلم تو را فریاد می زند ................

خدایادر کعبه چرا؟؟؟

تو در دیده منی .....تو در دل منی .......................................................نو در جان منی !
دور از این هیـــــاهو
دلــــــم کـــویـــر می خواهد
و تنهــایی و سکوت
و آغوش ِ سرد ِ شبی که آتشم را فرو نشاند...
آقا جان

"تو " را از خودت خواستن ، لذت مناجات من است.....................


آقا بیا به خاطر باران ظهور کن …

مارا ازاین هوای سراسیمه دورکن …

وقتی برای بدرقه عشق می روی …

ازکوچه های خسته ما هم عبورکن …

افسرده ازهجوم هوس های عالمیم …

آقــــــا دل شکســته ما را صبورکن …

آقا بیا به حرمت مفهوم انتظار …

اشعارســــاده ما را مرورکن …

کی می شود شبی که تو از راه می رسی …

این باغ های شب زده را غرق نورکن …

یا صـاحب الزمـان؛ قدمت خیــــر... العـجل!

یعنی که ای تمام عدالت، ظهــــــور کن ..........................................
دور از این هیـــــاهو
دلــــــم کـــویـــر می خواهد
و تنهــایی و سکوت
و آغوش ِ سرد ِ شبی که آتشم را فرو نشاند...
خدایا .....................

می خواهم هر لحظه در کنارت باشم..........خواهش عجیبی نیست...مرا به درگاهت بپذیر...

پله های امید را در دریای دلم نهادی تا با روشنایی وجودم از اعماق دریا خود را نجات دهم و به آسمان رسم.

افسوس که پای دلم هربار به خواهش های نفسم در میانه راه میلغزد و ......

صد ها بار این راه را آمدم.....

مگر پایم می گذارد...

خدایا تا تو راهی نیست...

قدم هایم را سبک و با معرفت نما تا به دشت نورانیت و معراج رسم و با بال های طراوتم به قدم گاه موفقیت قدم گذارم

ودستانت را بگیرم تا مرا نوازش کنی ................

خدایا!....ای بهترین و زیبا ترین خالق بهترین و زیباترین انسان ها!!!

می دانم تا تو راهی نیست...........................................مرا به خودت برسان!
دور از این هیـــــاهو
دلــــــم کـــویـــر می خواهد
و تنهــایی و سکوت
و آغوش ِ سرد ِ شبی که آتشم را فرو نشاند...
2738
خضوع در برابر یک زن با شخصیت :

داستان یک پدر به نام ابراهیم علیه السلام

همسر حضرت ابراهیم زنی بسیار با شخصیت و فهمیده و فرهیخته بود، چنانچه گفته اند زنی با اصل و نسب و به قول امروزی ها یه بانو ی آرسته و وارسته بوده.
دست امتحان و قضای الهی چنین بود که در ابتدا فرزند دارای فرزند نشه، لذا با همان کرامت و عزت خودش، کنیزی به نام هاجر برای حضرت ابراهیم در نظر گرفت. هاجر فرزند بسیار پاکی به نام اسماعیل به دنیا آورد که جد رسول اکرم شد. اما
حضور هاجر برای ساره سنگین اومد و ساره از ابراهیم خواست تا اون‌ها را از جلوی چشمش دور کند.

حضرت ابراهیم به احترام ساره اونها را به سرزمین فعلی مکه آورد (که از بین النهرین تقریبا یه دو سه هزار کیلومتری فاصله داشت !!!) . ابراهیم اونها رو در پناه خدا قرار داد و در نهایت هاجر و اسماعیل به یکی از قبایل آن اطراف ملحق شدند.
حتی در بعضی ها داستان ها گفته اند وقتی هر چند سال یکبار ابراهیم به دیدن هاجر میرفت، ساره شرط میکرد که برو ولی حتی از اسب هم پیاده نشو و حضرت هم چنین میکردند.
بعدها خداوند اسحاق علیه السلام به ساره عنایت فرمودند.


داستان یک فرزند به نام اسماعیل علیه السلام :

حضرت ابراهیم که یکبار برای دیدن هاجر و اسماعیل روانه شده بودند، به چادر اسماعیل رسیدند، از همسر اسماعیل جویای حال او شدند اما همسرش گفت اسماعیل به شکار رفته. همسر حضرت اسماعیل با بی اعتنایی به این پیامبر خدا که انسان پیری هم شده بودند و خسته از سفر بسیار طولانی بودند، نه از ایشان پذیرایی کردند و نه با ادب برخورد کردند.
به هنگام خداحافظی ابراهیم فرمود پیغامی را به اسماعیل برسان : به او بگو "پاشنه درب خانه ات را عوض کن".
اسماعیل به چادر برگشت و گفت رایحه ی نبوت به مشام میرسه و از همسرش قضایا را پرسید و در نهایت سوال کرد آیا پدرم پیغامی نگذاشت ؟ با شنیدن پیام پدرش از کار زنش ناراحت شد و او را طلاق داد.

چندین سال گذشت، ابراهیم بار دیگر به دیدن اسماعیل رفت و دوباره موفق به دیدن اسماعیل نشد، همسر جدید اسماعیل به حضرت گفت که به شکار رفته و وقتی فهمید این پیر مرد خوش گفتار و خوش رو و درمانده از سفر پدر همسر اوست با نهایت مهر و لطف او را اکرام و پذیرایی کرد و حتی پاهای او را بر اسب شست.
هنگام خداحافظی ابراهیم فرمود پیغامی را به اسماعیل برسان : به او بگو "پاشنه درب خانه ات را حفظ کن".

وقتی اسماعیل آمد و این پیغام پدر را شنید بسیار شاد و خوشحال شد.

http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=142180&PostID=6351131#6351131
چند جمله ای با تو.......................خدای من !


گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم …

گفتی: فانی قریب

.:: من که نزدیکم (بقره/???) ::.



گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم… کاش می‌شد بهت نزدیک بشم …

گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال

.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/???) ::.
دور از این هیـــــاهو
دلــــــم کـــویـــر می خواهد
و تنهــایی و سکوت
و آغوش ِ سرد ِ شبی که آتشم را فرو نشاند...
گفتم: یاد کردن تو هم توفیق می‌خواهد!

گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم

.:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/??) ::.



گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی …

گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه

.:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/??) ::.
دور از این هیـــــاهو
دلــــــم کـــویـــر می خواهد
و تنهــایی و سکوت
و آغوش ِ سرد ِ شبی که آتشم را فرو نشاند...
گفتم: با این همه گناه… آخه چیکار می‌تونم بکنم؟

گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده

.:: مگه نمی‌دونید خداست که توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌کنه؟! (توبه/۱۰۴) ::.



گفتم: دیگه روی توبه ندارم …

گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب

.:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/۲-۳ ) ::.
دور از این هیـــــاهو
دلــــــم کـــویـــر می خواهد
و تنهــایی و سکوت
و آغوش ِ سرد ِ شبی که آتشم را فرو نشاند...
گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟

گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا

.:: خدا همه‌ی گناه‌ها رو می‌بخشه (زمر/??) ::.



گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو می‌بخشی؟

گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله

.:: به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/???) ::.
دور از این هیـــــاهو
دلــــــم کـــویـــر می خواهد
و تنهــایی و سکوت
و آغوش ِ سرد ِ شبی که آتشم را فرو نشاند...
گفتم: نمی‌دونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم می‌زنه؛ ذوبم می‌کنه؛ عاشق می‌شم! … توبه می‌کنم

گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین

.:: خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/۲۲۲) ::.



ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک

گفتی: الیس الله بکاف عبده

.:: خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/۳۶) ::.
دور از این هیـــــاهو
دلــــــم کـــویـــر می خواهد
و تنهــایی و سکوت
و آغوش ِ سرد ِ شبی که آتشم را فرو نشاند...
گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار می‌تونم بکنم؟

گفتی:یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم

من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما

.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هاش

بر شما درود و رحمت می‌فرستن تا شما رو از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیارن .

خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/۴۱-۴۳) ::
دور از این هیـــــاهو
دلــــــم کـــویـــر می خواهد
و تنهــایی و سکوت
و آغوش ِ سرد ِ شبی که آتشم را فرو نشاند...
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

کمک

bahar9076 | 40 ثانیه پیش

کنکوری مشاور

mehrab_13 | 44 ثانیه پیش
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز