2726
سلام عزیزان...من یه ماهه دیگه برمیگردم سر کار. واسه پسرم چه غذای کمکی بذارم که توی مهد بهش بدن. متاسفانه مجبورم بذارمش مهد. چون مامانم حتی نمیتونه درست راه بره واسه کمرش . چه برسه که بخواد از پسرم مراقبت کنه. مادر شوهرم هم نگه نمیداره....پرستار هم شوهرم قبول نمیکنه بیاریم خونه...خلاصه تنها راه و آخرین راه مهده..اگه شغلم خوب نبود 100 درصد ولش میکردم.اما بعد از کلی امتحان استخدامی و مصاحبه قبول شدم و دولتیه و مرتبط با رشته تحصیلیمه..
پسرم....مرد من.....دستان کوچک و نگاه شیرینت تکیه گاه امن من و وجودت آرامش بخش لحظات دلواپسی من است....ممنونم که هستی


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
مامان علی...من که خیلی ناراحتم...اما مامانم هم شاغل بود و من و خواهرام همه مهد رفتیم. مامانم میگه بالاخره بچه ها بزرگ میشن.اما حیفه که شغلت رو از دست بدی
پسرم....مرد من.....دستان کوچک و نگاه شیرینت تکیه گاه امن من و وجودت آرامش بخش لحظات دلواپسی من است....ممنونم که هستی
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز