عزیزم تاپیکای قبلیت رو خوندم اول اینکه خیلی ناراحت شدم از برخوردای بعضی از دوستان من پسر خواهرم با این مساله به دنیا امد و شاهد لحظه لحظه زجر کشیدن پدر مادرش بودم ما که دورتر بودیم هر روز میمردیم و زن ه میشدیم از زجری که خودشون و اون طفل معصوم میکشید وای به حال پدر و مادرش من میتونم بفهمم چی کشیدی تا به اینجا و اینکه چه سختی و استرسی رو داری تحمل میکنی و میگذرونی تو زندگی روزمرت خدا بزرگه عزیزم انشاالله یه روزی به زودی زود کوچولوی شماهم مثله بقیه بچه ها بتونه راحت و بی دردسر هرچی میخواد بخوره بالا پایین بپره بازی کنه بدون نگرانی از اینکه هرچی خورده بالا بیاد و از دماغ و دهن اسید بزنه بیرون اینارو کسی که از نزدیک ندیده نمیفهمه عملای سنگینی رو که طفل معصوم چند ماهه بارها و بارها از سر گذرونده عکسای رنگی آندوسکوپی گاستروستومی شدن بسته بودن راه گلو سوراخ بودن گردن سوراخ بودن شکم واسه فرستادن غدا با سرنگ به معده.... تصورشم سخته چه برسه به تحملش اینکه آدم زجر کشیدن جگر گوشه اش رو از روز تولد،از یک روزگی ببینه تا ... نمیدونم تا کی و دم نزنه ناشکری نکنه تو خودش روزی هزار بار بمیره و نفهمه چرا از کجا چطوری شد که بچش اینطور بدنیا امد خیلی سخته خدا صبرت بده و انشاالله با سلامتی کاملش دلت رو شاد کنه عزیزم