2726
سلام دوستای عزیز من یه مشکلاتی برام پیش اومده و می خوام همسرم رو بترسونم طوریکه باورش واقعی میخوام جدا شم و شاید اینطوری یکم به خودش بیاد میشه راهنماییم کنید باید چی کار کنم برم دادگاه خانواده دادخواست طلاق بدم روالش چه جوریه؟


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
موقعی باید اقدام واسه طلاق کنی که واقعا دیگه زندگیتون به بنبست رسیده باشه واصلا راه دیگه ای نیست که یا جدا شی یا شاید باعث بشه روال زندگیتون عوض شه ، ولی اگه قصد نداری واقعا جدا شی و فقط به خاطر ترسوندن شوهرت باشه عزیزم این کار رو نکن ، نزار طلاق واسه شوهرت یه چیز عادی بشه ، ممکنه اون چیزی که فکر میکنی پیش نیاد یا شوهرت بیفته رو دنده لج ،فقط ضرر میکنی گلم چون شما قصد ادامه این زندگی رو داری پس به زندگیت لطمه نزن
اتفاقا خودش گفت برو طلاق بگیر گفت راه باز جاده دراز برو طلاق بگیر منم برای همین می خوام اینکارو کنم چون چندمین باره که سر مسائل جزئی و بی ارزش می گه برو !
خب پس اسمش رو به زبون اوردین متاسفانه برای همین این مساله براش عادی و بی اهمیت شده اشتباه بزرگی کردین حالا به همسرتون ثابت میشه که قصد طلاق ندارین و فقط برای ترسوندنش این کارو کردین و اگه وارد مرحله ی اجرا و قانونیش بشین با عرض معذرت فاتحه ی زندگی تون رو میخونید و جنگ جهانیتون تازه شروع میشه این مورد رو زیاد دیدم متاسفانه
بیست هزار آرزو بود مرا پیش از این 💚
ی بار که گفت برو باید میگفتین چرا من برم ؟ من زندگیمو مفت بدست نیاوردم که مفت از دست بدم براش زحمت کشیدم من نمیدونم مشکلاتتون چیه اما راه اشتباهی رو دارین میرین میدونستین اگه شما تقاضای طلاق بدین هیچی بهتون تعلق نمیگیره و ممکنه همسرتون به راحتی طلاقتون بده بدون هیچ حقی؟ نه نفقه نه مهریه نه اجرت المثل نه....
بیست هزار آرزو بود مرا پیش از این 💚
خوب نمیخواد قانونی اقدام کنی ، چون معلوم نیست کارتون به کجاها میکشه ، یه مدت باهاش قهر کن خیلی جدی باش ، نه دعوا کن نه غر بزن نه اعصابت رو بهم بریز ، فقط کم محلی کن و تحویلش نگیر ،
دوستان عزیز خیلی ممنونم از نظراتتون واقعا درمونده شدم طوری رفتار می کنه که انگار براش خیلی بی ارزشم کلا ازدواج ما ازدواج سنتی عادی نبود ما فامیل بودیم از اواخر دوره دبیرستان به من ابراز علاقه کرد و طبق حرفای خودش از نوجونی عاشق من شده ولی تو زندگی مون همش منم که کوتاه میام همش منم می گذرم هیچ وقت ازش گذشت ندیدم سر هیچ و پوچ بدترین حرفارو میزنه بد دهنه اصلا از اینکه به زنش فحش زشت بده خجالت نمی کشه فحش زشت منظورم فحش کریهه مثلا براتون مثال می زنم این آخرین موردی که دعوامون شد من و همسرم صبح ها باهم می ریم سرکار منو می زاره سرکارم بعد میره یکی ازهمکارام هم خونشون نزدیکه به ما منم بهش گفتم اگه دوست داری صبح زود تو تاریکی سختته بیا با ما بریم یعنی خودم به همکارم تعارف زدم اونم گفت نه عصری به من زنگ زد همکارم گفت اگه اشکال نداره من فردا مزاحم شما شم و با شما بیام سرکار منم گفتم نه چه اشکالی راهمون یکیه و خوشحالم می شم بیای همکارم خانم موقر خوب و قابل اعتمادی هست بعد که قطع کردم همسرم گفت کی بود و چه قدر پروووهه منم گفتم خودم بهش تعارف زدم گفتم با ما بیاد صبح ها گفت تو غلط کردی ؟تو چی کاره ای؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اینو در نظر بگیرید که کوچکترین درگیری باهم نداشتیم و قبل این تلفن روابطمون گل و بلبل بوده گفت تو از خودت اختیار نداری چرا حالیت نمی شه که تو خودتم متعلق به منی و کلی از این حرفا منم عصبانی شدم گفتم خیلی هم اختیار دارم حق نداری با من این طوری حرف بزنی من قدرت تشخیص دارم دلم میخواد همکارمم برسونیم گفتش من نمی رسونم وکلی بد و بیراه نثار همکارم کرد و فحش ها زننده داد
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730