6ساله عروسی کردم مامانش اینا منو پسندیدن براش خیلی مهربونو اقاس،ازونجایی که من عاشق بچم جلوگیری نداشتم ولی تا الان نتیجه نگرفتم شوهرم خیلی زحمتکشه خیییلللییی با اینکه به روش نمیاره ولی از قیافش غم میباره دیگه دکتر رفتنی باهاش نمیرم خسته شدم انقد مظلومانه برام کار انجام میده اهل ترحمو این حرفا نیست فقط میدونم داره زجر میکشه مثل من میریزه تو خودش با اینکه به روش نمیاره ولی قیافه ی مظلومش داغونم میکنه،به بچه ها با مظلومیتو حسرت نگا میکنه واااقعا دیگه کم اوردم حتی یه ذرم خودشو خالی نمیکنه..
خدایا میدونم دارم مامان میشم ،،شکررررررررررررررررررررررررت