دوسال ازدواج کردم یکسال اول که ازبس میترسیدم هیجی رابطه نداشتم بعدهم کم تاخداشکرخوبشدوباردارشدم امادرکل تنبلم تورابطه وحوصله ندارم به خودم نمیرسم زیاد وجندبارتودعواهامون شوشو کفت توبمن توجه نداری الاانم رعایت میکنه امانمیدونم جرامس همه زنهاحوصلشوندارم وشوشهم براش عادی شده حتی شبهاهم کنارهم نمیخابیم باینک میل جنسیم زیاده اماتنبلم واقعنم میترسم بخاطرشوهرم
خدای مهربونم شکرت که همیشه بامن هستی …
ممتاسفم ,منوببخش ,متشکرم,دوست دارم