سلام . همه میدونیم که برای هر مسئله ای مثلا اعتیاد، باید همه ی راه های پیشگیری و نظارت و ... رو انجام داد تا کسی معتاد نشه. اما حالا اومدیم و بهر دلیلی کسی معتاد شد. نمیشه بگیم بما ربطی نداره، میخواستی پیشگیری کنی بهر حال باید کمکش کرد. ببخشید که اعتیاد رو مثال زدم. طلاق ، بیماری یا هر چیز دیگه، برای همه اینها پیشگیری بهتر از درمانه. اما وقتی اتفاق افتاد باید واقع بین بود و به شخص کمک کرد. هدف من هم از این تاپیک دقیقا همینه. پس دوست ندارم تو این تاپیک کسی سرزنش بشه بخاطر بارداری ناخواسته! ممنون از همه دوستان گلم. این تاپیک رو برای این ایجاد کردم تا با تعریف کردن روایت های واقعی از زندگیهای خودمون و دیگران به کسایی که بارداری ناخواسته دارن روحیه بدیم ... تا خدای نکرده فکر سقط بسرشون نزنه! یا ناشکری نکنن! یا بی تابی نکنن. اولیش رو خودم تعریف میکنم. ...
ما 6تا بچه بودیم. پدرم هم اون موقع شرایط اقتصادی درستی نداشت و مدیرعامل یه شرکت در حال ورشکست شدن بود. ترس از اینکه بانک خونه مون رو مصادره کنه برامون شب و روز نذاشته بود. خواهر بزرگم که بچه اولی بود تازه دانشگاه قبول شده بود و برادر بزرگترم آماده رفتن به سربازی بود. من هم بچه پنجم و اول راهنمایی بودم. تا اینکه متوجه شدم مامانم مرتب گریه میکنه. و مادربزرگم و بقیه همش دارن دلداریش میدن. منم که کلا شوت بودم. اصلا نمیگرفتم قضیه چیه. فقط میدیدم مامانم دیگه برای خواهرم خواستگار به خونه راه نمیده و مرتب میگه الان آمادگیش رو نداریم. تا اینکه بالاخره در ماههای آخر متوجه شدم مامانم دوباره بارداره. شوکه شدم!!! ترس از اوضاعی که داشتیم ...ترس از اینکه مامان و بابام دیگه سن و سالی ازشون گذشته( مامانم 43 سالش بود.)و تازه بعد از 10 سال اسمشون برای حج واجب دراومده بود! ... ... خلاصه روز نیمه شعبان سال 77 برادر جدید ما متولد شد و بمناسبت اون روز فرخنده اسمش شد :محمدصالح!
اما با اومدن محمد صالح شوری در خانواده بپاشد. عمه هام که زیاد با ما رفت و آمد نداشتن برای دیدن بچه بامزه و تپل داداششون مرتب میومدن خونه مون. پدربزرگم خدابیامرز از اینکه آخرین نوه ش درست شبیه خودش شده خیلی خوشحال بود و خلاصه داداش کوچیکه ما یهو شد سوگلی فامیل!!! ... ... الان محمد صالح 16 سالشه. ماهمه ازدواج کردیم و رفتیم و محمدصالح نه تنها عصای دست مامان و بابا بلکه کمک کار همه فامیل و همسایه هاست. همه دوستش دارن. هر کس هر کاری داره سراغ محمد صالح رو میگیره و ما و پدر و مادرم خیلی بهش افتخار میکنیم. بابا همیشه میگه ما اگر این بچه رو نداشتیم چیکار میکردیم؟؟؟یعنی از ظرف شستن تا نون گرفتن و تمیزکاری خونه و برنامه روضه هر ساله خونه بابا همه بعهده این بچه ست. مامانم هم همیشه میگه : حیف اون گریه ها که کردم. و از خدا بخاطر ناشکری هایی که کرده طلب مغفرت میکنه. این بود داستان برادر کوچیکه من!
خدا حفظشون کنه براتون
جقدر قشنگ بود
شما هم اگر از بارداری های ناخواسته در اقوامتون کسی رو سراغ دارین که بعدا بچه شون باعث خوشحالیشون بوده یا سقط کردن و الان پشیمونن بیاین بگین تا دیگرانی که مثل خودم ناخواسته باردار شدن روحیه بگیرن و دوران بارداری شادی رو سپری کنن
چقدر قشنگ بود خدا الهی محمدصالح عزیزو حفظش کنه ندیده مهرش به دلم نشست الهی که دستگیرش بشه خدمتهایی که میکنه چقدربامحبته تبریک میگم بهت سوره جان 
خیلی خوب بود
خدا براتون نگهش داره واقعا به نظر من بچه در سن بالا حیلی خوب هست چون زمانی اونها می روند سرخونه زندگیشون حداقل یکی عصای دست ما باشه
ممنونم خانوم خاتون. خدا خانواده شما رو هم براتون حفظ کنه.
ممنون بچه ها از اظهار محبت هاتون... من خودم هم الان ناخواسته باردار شدم. پسر اولم دوسالشه. اما وقتی یاد برادرم میفتم میگم حتما خیری توش هست. بهرحال قطعا برنامه ریزی که خدا برای بنده ش میکنه با برنامه ریزی که خود آدم برای خودش میکنه خیلی فرق داره!!! قطعا خدا صلاح کار بنده ش رو بهتر میدونه.
زن همسایمون ناخواسته باردار شد همه چیز میخورد که بچه سقط بشه حتی گیاه خرزهره.ولی بچه نیفتاد به دنیا اومد وضع مالیشون خداروشکر بهتر شد خالا این بچه فک کنم دبیرستانیه.اسمش علی و اوووووووونقدر زیباست .که همه بهش میگن یوزارسیف
وواااااااااااااااااااااای من عاشق اینم که ناخواسته باردار بشم.
ممنون زری جون. بچه ها این تاپیک برای همینه که همه تون از تجربیات خودتون و دیگران بگین تو زمینه بارداری ناخواسته. من از اینکه میبینم تو نی نی سایت زیاد تاپیک میزنن که قصد سقط دارن بخاطر بارداری ناخواسته خیلی ناراحتم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
