خلاصه قسمت 65 تا 67 فریحا نویسنده: mozhgan shams - دوشنبه ۳ آذر ،۱۳٩۳ محمد انگشتر فریحا را می بینه و فکر می کنه بدل است و ان را به سحر می دهد عمه سحر می فهمد که انگشتر اصل است و می برد ان را به طلا فروشی که می فهمد کلی قیمت دارد و 40 هزار لیر است از طرفی فریحای بدبخت هم همش دنبال انگشتر می گردد و محمد نمی گوید که ان را به سحر داده بابای محمد حلقه پسرش را می بیند و محمد می گوید که با سحر رابطه داشته و حتما باید با او عروسی کند و بابای محمد این را به زهرا می گوید که زهرا حسابی عصبی می شود. از طرفی عمه و دختر عمه فریحا به استانبول می ایند شوهر عمه فریحا به عمه اش خیانت کرده و انها به استانبول امده اند. دختر عمه فریحا همان بازیگر جمیله در عشق ممنوع است. جانسو بعد از بیمارستان تصمیم می گیرد که دست فریحا را رو کند به بابای امیر می گوید که من را با امیر اشنا کن من در همان دانشگاه امیر قبول شدم و می خواهم امیر به من کمک کند بعد امیر را می بیند امیر با فریحا قرار دارد که جانسو با بدجنسی می گوید من را هم برسان که امیر قبول می کند و می گه چه جالب شما هم در ساختمان فریحا هستی جانسو امیر را بالا می برد که مثلا یک سری مدارک به او نشان بدهد که فریحا برای بردن اشغال ها می رود و امیر او را می بیند طفلی شوکه می شود و بعد به سرعت پایین می رود فریحا دنبالش می رود امیر می گه بگو چی می خوای بگی فریحا چیزی نمی گه و بعد می گه به خدا می خواستم همه چیز را بگویم امیر عصبی می رود یک سری خبرنگار می خواهند از او عکس بگیرند که امیر نمی گذارد و با انها درگیر می شود که بابای امیر این قضیه را با پول جمع می کند. از طرفی هانده باز می خواهد اذیت کند از صنم و لوند عکس می گیرد و در پاکتی برای بابای جانسو می فرستد هانده هنوز فکر می کند که صنم نامادری فریحا است. کرای به در اپارتمان می رود و محمد او را می بیند و با او درگیر می شود که تو همانی هستی که عکس خواهرم با تو در روزنامه چاپ شده بود و تازه کرای می فهمد که فریحا کیست.