هی راست میگی! منم یه بار کلاس اول نمی دونم واسه چی بهم صفر دادن. شاید مشقامو نبرده بودم یا همچین چیزی. چقدر گریه کردم خیال می کردم دنیا به آخر رسیده. با قدمای مورچه ای رفتم خونه دلم نمی خواست برسم. اهالی خونه سر ناهار بودن لب و لوچه مو دیدن گفتن چی شده من بغضم ترکید گفتم صفر گرفتم! آی بهم خندیدن... فرداشم مامانم رفت مدرسه حال معلم و مدیرمونو جا آورد.
طوفان مهمان دریاست، نه صاحبخانهی آن!