کوچولوهای باسواد

سلام به همه .
من به خاطر علاقه شدی دخترم ستاره به خوندن تمام چیزای موجود در بازار رو تهیه کردم و خیلی عمیق مدتها بررسیشون کردم. چیزایی که می گم صرفا و صرفا نظر و تجربه شخصی خودمه .
اول بگم که حدودا 6 ماهه میشه که بصورت منظم داریم خوندنو کار می کنیم و الان ستاره کتابای ساده رو می تونه بخونه
تجربه من : هیچ روشی به کاملی و جامعی و راحتی دومن نیست

البته بازم می گم اینا کاملا نظرات شخصیه . ممکنه کسی باشه که ترجیح بده از روش تراشه ها استفاده کنه که زودتر جواب بگیره . در روش تراشه ها بچه همون هفته اول 5-7 کلمه رو یاد گرفته ولی دومن شاید بعد از یکماه بازخوردش معلوم بشه .

لیلا جون من نمی خوام شما رو متقاعد کنم .راستش این تاپیکو واسه اونایی که به خوندن زودهنگام معتقدند زدم ولی بخشایی از گفته های دکتر گلن دومن رو که 50-60 سال پشتوانه علمی داره برات می ذارم
توانایی جذب اطلاعات بین نه ماهگی تا چهار سالگی بی نظیر است، اشتیاق به یادگیری بیشتر از زمان های دیگر است. تا این زمان کودک را تمیز، کاملاً سیر و ایمن از دنیای اطرافش و همچنین در وکیوم یادگیری نگه می داریم. مضحک است وقتی کودک بزرگتر می شود اورا به دلیل یاد نگرفتن نجوم، فیزیک و زیست شناسی کودن فرض می کنیم.

به او خواهیم گفت که یادگیری مهمترین رویکرد در زندگی است. واقعاً هم هست. ولی آن روی دیگر سکه را نادیده می گیریم.همچنین یادگیری عظیم ترین و سرگرم کننده ترین بازی در زندگی است. فکر می کنیم کودکان از یادگیری متنفرند چون اکثر ما آن را دوست نداریم و حتی از مدرسه رفتن خوشمان نمی آید. اینجا دوباره مدرسه رفتن را با یادگیری اشتباه گرفتیم. این طور نیست که همه ی کودکان در مدرسه در حال یادگیری هستند و نه اینکه کودکانی که در حال یادگیری هستند حتماً به مدرسه می روند. شاید تجارب من از کلاس اول نمونه ی آن چیزی بوده که قرن ها وجود داشته است. در کل معلم به ما می گفت که ساکت بنشینیم، به او نگاه کنیم و گوش دهیم و در حالی مرحله آموزش را شروع می کرد که برای همه ما دردناک بوده است.
طبق تجربه من، کار معلم اول دبستان درست بودن آن را ثابت کرد: حداقل 12 سال اولش که دردناک بود، از هر دقیقه آن نفرت داشتم. مطمئنم این تجربه فقط به من تعلق ندارد. مرحله یادگیری باید تا آنجا که امکان دارد سرگرم کننده باشد چون واقعاً عظیم ترین بازی در طول زندگی است. دیر یا زود همه ی مردم باهوش به این نتیجه می رسند. مجدداً می شنوید که مردم می گویند" روز خیلی خوبی بود، چیزهای زیادی که قبلاً نمی دانستم را یاد گرفتم".

حتی می شنوید که: "روز خیلی بدی داشتم اما چیزهایی را یاد گرفتم."تجربه ی آخر یک مثال خوبی برای این حقیقت است که کودکان تا جایی تمایل به یادگیری دارند که نتوانند بین یادگیری و تفریح تفاوتی قائل شوند. تا زمانی این نظر را دارند که ما بزرگترها آنها را متقاعد می کنیم که یادگیری نمی تواند مفرح و سرگرم کننده باشد.

برای درک مغز انسان باید بجای لحظه تولد ،زمان لقاح را در نظر گرفت زیرا مرحله ی عالی رشد مغز از شکل گیری لقاح شروع می شود. از زمان شکل گیری نطفه ، مغز انسان با سرعت خیلی زیادی رشد می کند که همواره سیری نزولی دارد. (انفجاری و نزولی)
کل این مرحله در شش سالگی به پایان می رسد. در ابتدا تخم بارور بسیار ریز است. بعد از 12 روز جنین تا اندازه ای بزرگ می شود که می توان مغز را تشخیص داد. این مرحله خیلی قبل تر از آگاهی مادر از بارداری است و خیلی سریع رشد می کند. با وجود سرعت باور نکردنی رشد مغز ، این سرعت روز به روز کمتر می شود. در زمان تولد معمولاً وزن کودک 700/2 یا 3 کیلواست که میلیون ها بار از زمان شکل گیری نطفه یعنی نه ماه قبل بزرگتر شده است. واضح است که اگر سرعت رشد در نه ماه آینده همانند نه ماه قبل باشد هنگامی که کودک نه ماهه است باید هزاران تن و وقتی هجده ماهه شد میلیون ها تن وزن داشته باشد. مرحله رشد مغز با رشد بدن هماهنگ است اما با سرعت نزولی . این گفته را می توان این طور ثابت کرد در زمان تولد مغز انسان 11 درصد وزن کل بدن را تشکیل می دهد اما این اندازه در بزرگسالی تنها به 5/2 درصد می رسد. در پنج سالگی 80 درصد رشد مغز کودک کامل شده است و در شش سالگی همانطور که گفته بودیم، مرحله رشد مغزبه بیشترین میزان خود می رسد. کمترین رشد مغزی بین شش تا شصت سالگی است.

اطلاعات دختر خودم
1- ستاره
2- دو سال و 9 ماه
3- به طور منظم از 6 ماه پیش
4- کتابای ساده رو می تونه بخونه

یک تا پنج سالگی:
این زمان تعیین کننده تمام آینده کودک است. در این زمان ما عاشق کودک هستیم، مطمئن هستیم که به خودش آسیب نمی رساند، او را غرق در اسباب بازی می کنیم و به مهد کودک می فرستیم. بی خبراز همه جا تمام تلاشمان را می کنیم تا مانع یادگیری او بشویم. اتفاقی که باید در این مدت تعیین کننده برای کودک بیافتد این است که عطش حیرت انگیز او را برای جذب اطلاعات بکر برآورده کنیم اطلاعاتی که کودک می خواهد تا به هر شکل ممکن در ذهن خود بسپارد اما در قالب زبان، چه گفتاری و چه شنیداری یا چاپی. در این زمان کودک باید خواندن را یاد بگیرد، پس دریچه ای را به روی گنجینه طلایی مطالبی که در طول تاریخ توسط انسان نوشته شده که همان مجموعه دانش بشری است باز کنید.

سلام به همه!
من با روش دکتر " کلن دومن " با دخترم کار می کنم . کاملا روش جالب و هیجان انگیزیه . و اصلا بچه ها رو خسته نمی کنه . تو کتابش به خیلی از سوالا از جمله ania goli جواب داده . سعی می کنم هر روز یه قسمتایی از ترجمه کتاب رو بذارم.

فقط اینکه روش دومن خیلی کامل و جامع هست از تولد (واقعا از تولد) تا پیس دبستان رو شامل میشه . و از کل به جزئ میره یعنی بچه ها الفبا یاد نمیگیرن. این روش روی نیمکره راست مغز کار می کنه . و حتی واسه ریاضی و موسیقی هم دومن روش خودشو داره

بخشهایی از کتاب دومن:
هیچ چیزی فراتر از این حقیقت نیست که کودک درست بعد از تولد ، شروع به یادگیری می کند. زمانیکه در شش سالگی به مدرسه می رود قبلاً اطلاعات فوق العاده ای را دریافت کرده، راستش را بخواهید، شاید بیشتر از اطلاعاتی که مابقی زندگیش یاد خواهد گرفت. زمانیکه کودک شش ساله است بیشترین اطلاعات اولیه درباره ی خودش و خانواده اش را یاد گرفته است. حتی درباره ی همسایگان، خویشاوندان، محیط پیرامون و رابطه اش با آنها و خیلی چیزهای دیگر را فرا گرفته است. مهمتر از همه حداقل یک یا چند زبان را به طور کامل یاد می گیرد. یادگیری زبان دیگر بعد از شش سالگی شانس خیلی کمی دارد. همه ی این قابلیت ها قبل از حضور کودک در کلاس درس اتفاق می افتد. مرحله یادگیری در تمام این سال ها با سرعت زیادی پیش می رود مگر اینکه مانع آن بشویم. چنانچه آن را تشخیص و تشویق کنیم، این فرآیند با سرعت باور نکردنی پیش می رود. کودک نیز علاقه ی زیادی به یادگیری دارد. این علاقه را می توانیم با تخریب کامل کودک از بین ببریم وعطش یادگیری او را با جدا نگهداشتن کودک از محیط می توانیم فرونشانیم. گاهی اوقات درباره نوجوان 13 ساله ی کودنی می خوانیم که در اتاق زیر شیروانی به پایه تخت بسته شده، به همین خاطر به فردی کند ذهن تبدیل شده است. برای تشخیص این واقعیت باید بدانیم پدر و مادری کودک را به پایه تخت می بندند که روان پریش باشند و نتیجه اش آسیب به کودک می شود زیرا از همه ی موقعیت های یادگیری دور می ماند.
علاقه کودک به یادگیری را می توان با محدود کردن تجربیاتی که در معرض آن قرار می گیرد کاهش داد. متأسفانه این کار را با تحقیر کردن کودک بابت اینکه چیزی را یاد نمی گیرد انجام می دهیم. می توانیم با از بین بردن بسیاری از محدودیت های فیزیکی که خودمان برای کودک تعیین می کنیم، یادگیری را به طور چشمگیری افزایش دهیم. اگر ظرفیت یادگیری کودک را تشخیص دهیم و موقعیت های نامحدودی در اختیار وی بگذاریم می توانیم دانش و حتی استعداد کودک را افزایش دهیم. در طول تاریخ کودکان را دور از محیط نگه می داشتند اما بسیاری از مردم بودند که خواندن و چیزهای پیشرفته دیگری را با شناسایی و تشویق به کودکان خود آموزش داده اند. در همه ی مواردی که پیدا کردیم ، نتایج چنین موقعیت خانگی از پیش تعیین شده برای کودکان در یادگیری با هدف ایجاد کودکانی شاد و سالم با ضریب هوشی بالا ، از عالی به حیرت آور نوسان داشتند.

باید به خاطر داشته باشید اینگونه نبوده که این کودکان از ابتدا ضریب هوشی بالایی داشته اند و سپس فرصت های خاصی در یادگیری به آنها داده شده ، بلکه والدین آنها تصمیم گرفته اند کودکانشان را در سن خیلی پایین در معرض اطلاعات زیادی قرار دهند. در طول تاریخ معلمان بزرگ بارها و بارها تأکید کردند که باید عشق یادگیری را در کودکانمان بپرورانیم. متأسفانه چگونگی انجام آنرا به ما نگفتند. دانشمندان زبان باستانی عبری به والدین آموزش دادند تا کیکی را به شکل حروف الفبای زبان عبری بپزند و کودک مجبور بوده قبل از خوردن کیک آنها را شناسایی کند. به روشی مشابه، لغات عبری با عسل روی لوح های کودک نوشته می شده. کودک لغات را می خواند و آن را میلیسد بنابراین قانون لغات روی لب هایش شیرین می شود. زمانیکه یک فرد بزرگسال نسبت به کاری که کودک انجام می دهد حساس باشد، چطور می تواند از آموزش خواندن او غافل بماند. با دقت به کودک 18 ماهه نگاه کنید و ببینید چه کاری انجام می دهد. در درجه اول توجه همه را به خود جلب می کند. چرا چنین کاری می کند؟ زیرا دست از کنجکاوی برنمی دارد. نمی توان کودک را متوقف کرد، به نظم و ترتیب عادت داد یا علاقه اش به یادگیری را محدود کرد، مهم نیست که چقدر تلاش می کنیم و کرده ایم ، کودک می خواهد درباره ی لامپ، فنجان قهوه، سوکت برق، روزنامه و چیزهای موجود دیگر در اتاق یاد بگیرد تمام اینها یعنی به لامپ ضربه بزند، فنجان قهوه را بریزد، دستش را در سوکت برق بکند، و روزنامه را پاره بکند. او به طور پیوسته و کاملاً طبیعی یاد می گیرد، در حالی که ما نمی توانیم آن را تحمل کنیم. از شیوه رفتار کودک نتیجه گرفتیم که او بیش فعال و توانایی تمرکز ندارد در حالی که او به همه چیز توجه می کند. کودک نسبت به روش های یادگیری از محیط اطرافش فوق العاده آگاه است. او می بیند، می شنود، احساس می کند، بو می کند و مزه می کند. یادگیری با این پنج مسیر به مغز انجام می شود و کودک از همه ی آنها استفاده می کند. او چراغ را می بیند آن را پایین می آورد تا لمسش کند، به آن گوش می دهد، نگاه می کند، بو می کند ، مزه می کند و با دادن چنین فرصتی همه ی این کارها را در رابطه با لامپ و هر شیء دیگری که در اتاق هست انجام می دهد. تا وقتی تمام این تجربه ها را برای اشیاء اتاق با حواسش انجام ندهد، اتاق را ترک نخواهد کرد. تمام سعی اش را می کند تا بیاموزد، در حالی که ما تمام سعی مان را می کنیم تا مانع او شویم زیرا مرحله یادگیری کودک خیلی گران تمام می شود. والدین از روش های مختلفی استفاده می کنند تا از پس کنجکاوی کودک برآیند و، متأسفانه، همه ی آنها به حساب یادگیری کودک گذاشته می شود.

مامانای عزیز ! ما اینجا فقط تجربیاتمون رو درباره روشهایی که با بچه هامون در مورد خوندن کار کردیم می گیم . نی نی جون به نظر من تو این سن بچه خیلی طبیعیه که نتونه بنویسه.
انیا گلی عزیز ! من مرکزی رو نمی شناسم که این روش رو اجرا کرده باشه تو ایران . اصلا این روش رو مادر واسه بچه اجرا می کنه ولی کتاب ترجمه فارسیش هست . اگه مایلی برات آدرس خرید اینترنتیشو بذارم چون نمی خوام تبلیغ جایی بشه