میگن واس کسی بمیر که واست تب کنه ...

مرده شوره داخل سردخونه به پیرزنه تجاوز میکنه پیرزنه زنده میشه . . . . . . . . . . . . . میگه : خیر ببینی ننه اصلا دکترا تشخیص نمیدن آدم برای چی میمیره!!

یه دختر خیــــلی خوشگل میره دکتر. دکتره از زیبایی دختره متحیر میشه. میگه شلوارتو درآر. و شروع میکنه به مالیدن روناش. دکتره میگه میدونی دارم چیکار میکنم؟ دختره میگه دارین چک میکنین که چیز غیرمعمولی پیدا کنین. دکتره میگه سوتینتم درآر. دختره در میاره. دکتره شروع میکنه به مالیدن سینه هاش. دکتره میگه میدونی دارم چیکار میکنم؟ دختره میگه بله دارین چک میکنین که سرطان دارم یا نه. دکتره میگه شورتتم درآر. دختره شورتشو درمیاره. دکتره شروع میکنه به..... دکتره میپرسه میدونی دارم چیکار میکنم؟ دختره میگه بله داری ایدز میگیری

ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﻫﯿﮑﻠﺶ ﺍﮔﻪ ﺍﺯ ﺟﻠﻮ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺭﺩ ﺷﻪ ﺁﺩﻡ ﺳﻪ ﻗﺴﻤﺖ ﺳﺮﯾﺎﻟﻮ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺪﻩ ﺑﻌﺪ ﺍﻭﻣﺪﻩ تو پیجش ﻧﻮﺷﺘﻪ : work at modeling امام زمان !!! یا ظهور کن یا من همینجا با رضا صادقی پیاده بشم

ﯾﻪ ﻣﻌﻤﺎﯼ ﺳﺎﺩﻩ : ۶ ﺗﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﻭﺱ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﻣﯿﺮﻥ ﺍﺳﺘﺨﺮ ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﻥ ﻫﻤﺸﻮﻥ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮﻭ ﮔﻢ ﻣﯿﮑﻨﻦ ! ﺍﮔﻪ ﮔﻔﺘﯽ ﭼﺮﺍ ! ؟ ﺁﻓﺮﯾﻦ ! ﺩﺭﻭﺩ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ! ﺁﺭﺍﯾﺶ ﻫﺎﺷﻮﻥ ﭘﺎﮎ ﺷﺪﻩ ، ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻦ ﻫﻤﺪﯾﮕﻪ ﺭﻭ -———————————————————— ﻃﺮﯾﻘﻪ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺑﺎ ﺩﻭ ﺣﺮﮐﺖ : ﺍﺯﺷﻮﻥ ﻋﮑﺲ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ! ﻋﮑﺲ ﺭﻭ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻧﺸﻮﻥ ﻧﺪﯾﺪ ! -———————————————————— ﮔﻔﺘﮕﻮﯼ ﮐﺎﻣﻼً ﺟﺪﯼ ﺑﯿﻦ ﺩﻭ ﺩﺧﺪﺭ ﺩﺭ ﺗﺎﮐﺴﯽ : ﺍﻭﻟﯽ : ﻣﺮﺑﯽ ﺗﺌﺎﺗﺮﻣﻮﻥ ﻗﺒﻼً ﺩﺳﺘﺶ ﺗﻮﻣﻮﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ! ﺩﻭﻣﯽ : ﺗﻮﻣﻮﺭ ﻣﻐﺰﯼ ؟ ! ﺍﻭﻟﯽ : ﻧﻤﯽ ﺩﻭﻧﻢ ، ﺍﻭﻧﺸﻮ ﻧﮕﻔﺖ ! -———————————————————— ﺑﺎ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺰﮒ ﺗﺮﺍ ، ﺑﻠﻪ . . . ﺧﻮﺍﺏ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﺧﺘﺮﺍ -———————————————————— ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻬﻤﻮﻧﯿﻪ ﺧﺪﺍ ﺷﺪﯾﻢ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﻣﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺍﯾﻨﻦ ﮐﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﭼﯽ ﺑﭙﻮﺷﻦ ؟ -———————————————————— ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﮔﻞ ﺩﻧﻴﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ! ﺍﻣﺎ ﻧﻪ . . . ﺻﺒﺮ ﻛﻨﻴﺪ ! ﭘﺮﭼﻢ ﻛﻤﻚ ﺩﺍﻭﺭ ﺑﺎﻻﺳﺖ . . . ﺑﻌﻠﻪ ﺍﻓﺴﺎﻳﺪﻩ -———————————————————— ﺍﯾﻨﻘﺪﺭﯼ ﮐﻪ “ ﻻﮎ ” ﺑﻪ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﻣﯿﺪﻩ ! ﺷﻤﺸﯿﺮ ﻓﻮﻻﺩﯼ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺳﺎﻣﻮﺭﺍﯾﯽ ﻧﻤﯿﺪﻩ -———————————————————— ﻓﻘﻂ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻣﯿﺘﻮﻧﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﮐﻮﭼﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﺮﻩ ﺩﻡ ﻫﺮ ﺧﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺷﯿﺸﻪ ﺭﻓﻠﮑﺲ ﺩﺍﺭﻩ ﻭﺍﯾﺴﺘﻪ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﭼﮏ ﻭ ﻣﺮﺗﺐ ﮐﻨﻪ ﻭ ﺗﻮ ﺩﻟﺶ ﺑﮕﻪ : ﺑﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﭼﻘﺪ ﺧﻮﺷﮕﻠﻢ

بچه ها خسته شدم میرم ... روح یاس شاد که این تاپیک رو جای تاپیک ماه عسل راه انداخت ..

دختر داشت توی کافه تریا کاپوچینو میخورد، پسری اومد یه کاغذ تاشده انداخت روی میزش ورفت ! دختره خیلی با خودش کلنجار رفت که کاغذو برداره یا نه ؛ آخر اون برداشت گذاشت لای دفترش . شب تو اتاقش از خود پرسید آیا این پسر میتونه آغاز راه خوشبختی باشه یا شاید بدبختی؟ بالاخره دل به دریا زد کاغذ باز کرد با کمال تعجب دید که روی کاغذ با خط زیبا نوشته شده : (کاپوچینو رو با نی نمیخورن بزغاله!!!)