همسر منم نمیتونه به خانوادش بگه نه!!
ولی من مجبورش کردم یاد بگیره و روی حرف من حرف نزنه.
یه پسر 17 ماهه دارم,الانم باردارم.اوایل بارداری که ویار داشتم وخونه حسابی بهم ریخته بود وحال منو شوشو خیلللی بد بود.زنگ زدن که اگه خونه اید ما امشب میایم خونتون.
شوشو هم خوشحال شد وگفت به به قدمتون روی چشم.
منم وفنی دیدم شوشو حال واحوال منو می بینه,ریخت و پاشا رو می بینه و به 5 نفر از خانوادش ( پسر دایی,زنش,بچه هاشون ,خالش و شوهر خالش) میگه بفرمایید و بلد نیست عذر و بهونه بیاره.
ملمتومپ پوشیدم و رفتم خونه بابا.
پسر 17 ماهه رو پیشش گذاشتم.
هیچی دیگه مجبور شد زنگ بزنه بگه ای وای ببخشید ما امشب یه جایی دعوتیم واز ما قول گرفتن واین حرفااا.
الان دیگه هر کی زنگ می زنه میگه بذار ببینم خانمم چی میگه!!!