من اولين بار عكس شوهرمو تو گوشي خواهرش كه دوستم بود ديدم و ازش خوشم نيومد خيلي
بعد چندوقت به طور اتفاقي ك مريض شده بودم و رفتم بيمارستان اون همون شب كشيك بيمارستان بود تا وارد اتاق شدم من شناختمش و همونجا مهرش ب دلم نشست
معرفي كردم خودمو و بعدشم از طريق دوستم
دوست شديم باهم و بعد دو ماه هم عقد كرديم
چون شناخت كافي خوانوادگي از قبل داشتيم و رفتو امد داشتيم زود ب تفاهم رسيديم