کلا یکم اخلاقش اینطوریه که زیاد دوست نداره رفت و امد کنه بره بیاد منم به شدت احتماعی و دوس دارم حداقل یبار در ماه یه مهمونی بریم یا کسیو دعوت منم براش خیلی سخته مسافرت رفتن امروز عصری قرار بود راه بیفتیم بریم شمال اون شهری که میخواستیم بریم و دوست شوهرم اونجاست جا و مکان و قرار بود اوکی کنه صبح زنگ زده کفته بارون زیاد میباره نمیشه رفت دریا و جنگل بعد یه قرن میخواستم یه دو روز برم مسافرت حالا میگه نریم اصلا درک نمیکنم خب شمال همیشه بارونه دیگه پس مردم چجوری میرن خوش میگذرونن میخوام باهاش شدید دعوا کنم خستم واقعا انگار دنبال بهونه بود نریم بنظر شما حق دارم یا نه ۵ ساله مسافرت نرفتم هیجا نرفتم