کاربری سال 90 دیدم 😳 صفحه 5 | تبادل نظر نی نی سایت

MAMANE_MAHTA

عضویت: 1395/06/23

تعداد پست: 7536

موندگار شدن اینجا حکم نگهداشتن عروس رو داده باید ادم دورازجون کر و کور و لال باشه😄

خدا نکشتت حق گفتی😂

1403/02/10

|

11:49

MAMANE_MAHTA

عضویت: 1395/06/23

تعداد پست: 7536

فقط چجوری اینهمه سال رمزشون رو یادشون مونده

من رمزم شماره ی دانشجوییمه هیچوقت یادم نمیره😂

1403/02/10

|

11:49

2 نفر لایک کرده اند ...

ساناز133

عضویت: 1394/05/30

تعداد پست: 17527

کم حرفی و وارد بحث نشدن با دیگران راز تعلیق نشدنه

1403/02/10

|

11:49

شراره_مو_عروسکی

عضویت: 1403/01/23

تعداد پست: 2080

من یه کاربری دارم مال سال ۸۹یا۸۸هست ولی چون رمزورودشویادم رفته همونطوری خاک میخوره براخودش.فقط برام ...

فراموشی رمز بزن بازیابیش کن بیا

تُ♥️ز جان خوشتر amir♥️

1403/02/10

|

11:50

MAMANE_MAHTA

عضویت: 1395/06/23

تعداد پست: 7536

من یه کاربری دارم مال سال ۸۹یا۸۸هست ولی چون رمزورودشویادم رفته همونطوری خاک میخوره براخودش.فقط برام ...

پیام بده به نی نی یار برات درستش میکنه

1403/02/10

|

11:50

حوریzo

عضویت: 1402/01/23

تعداد پست: 1071

چطوری میشه ی کاربری جدید ساخت؟

1403/02/10

|

11:53

خط_آخر

عضویت: 1400/10/29

تعداد پست: 1432

الان میتونی شماره رو بزنی بگی فراموشی رمز رمز جدید بزاری

نمیخوامش دیگه. حتی اسم کاربریم یادم نیست😂

1403/02/10

|

11:56

عضویت: 1387/06/18

تعداد پست: 39633

قدیم ها نه نی نی یار بود نه تعلیق همه توی کلوب هاشون سرگرم بودن اصل بحثم بارداری و زایمان بو ...

نه اون موقع هم تعلیق بود...

اینقدر بچه‌بازی و دعوا و بی‌ادبی نبود ولی به خاطر مسایل سیاسی غالبا، تعلیق هم وجود داشت.

یا مردان زن نما

یا تبلیغ خرافات و ف اا ل و اینها

دخترکی شاد در من می‌زیست...که چونان شاپرک، به این‌سو و آن‌سو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بال‌هایش ریخت... پَرپَر شد...

1403/02/10

|

12:25

عضویت: 1387/06/18

تعداد پست: 39633

فقط چجوری اینهمه سال رمزشون رو یادشون مونده

اتفاقا رمزم رو به یاد ندارم! اگر بیرون بیوفتم اصلا یادم نیست چی بوده!!!

دخترکی شاد در من می‌زیست...که چونان شاپرک، به این‌سو و آن‌سو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بال‌هایش ریخت... پَرپَر شد...

1403/02/10

|

12:27

غزل_مادر_امیرعلی

عضویت: 1389/06/02

تعداد پست: 1242

اتفاقا رمزم رو به یاد ندارم! اگر بیرون بیوفتم اصلا یادم نیست چی بوده!!!

دقیقا منم

1403/02/10

|

12:31

غزل_مادر_امیرعلی

عضویت: 1389/06/02

تعداد پست: 1242

اتفاقا رمزم رو به یاد ندارم! اگر بیرون بیوفتم اصلا یادم نیست چی بوده!!!

همیشه اسمت همین بود؟

1403/02/10

|

12:32

یروزی_برمیگرده

عضویت: 1402/06/05

تعداد پست: 3480

اتفاقا رمزم رو به یاد ندارم! اگر بیرون بیوفتم اصلا یادم نیست چی بوده!!!

امکان نداره

ثوصیثه صوثیص

1403/02/10

|

12:58

عضویت: 1387/06/18

تعداد پست: 39633

همیشه اسمت همین بود؟

نه... قبل از این، اسمم داوودی بود

دخترکی شاد در من می‌زیست...که چونان شاپرک، به این‌سو و آن‌سو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بال‌هایش ریخت... پَرپَر شد...

1403/02/10

|

19:10

عضویت: 1387/06/18

تعداد پست: 39633

امکان نداره

چی امکان نداره؟

دخترکی شاد در من می‌زیست...که چونان شاپرک، به این‌سو و آن‌سو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بال‌هایش ریخت... پَرپَر شد...

1403/02/10

|

19:11