من خدارو شکر خدا بعد عملش واسم یه دختر داد که انقدر عاشقشه که نگو از همون اول بارداری تا الان که دوسالشه هر روز خدارو بابتش شکر کرده نه تنها خودش خانوادشم که اون موقع زیاد واسشون مهم نبود الان دیونه وار عاشق دخترمن ولی میدونی چقدر حرف تو اون سالها شنیدم مادرشوهرم که فکر میکرد مشکل از منه و کلی حرف بارم کرد شوهرم که سر هر چیز الکی سعی میکرد یه دعوای بزرگ درست کنه تا بهونه ای بشه واسه خلاص شدن از دست زن نا بار ورش بعد این که فهمیدن مشکل از خودشه همچین ساکت موندن و وقتی بحث بچه میشد میگفتن هنوز زوده یه روز به دنیا میاد البته شوهرم ممکنه سر بچه دومم بره عمل چون معلوم نیست دکتر گفته بود بهش امکان زیاده دوباره عمل بشی و از خدا ممنون بابت این که یه کاری کرد که زجر بشه و بدونی وقتی خدایه نعمتی رو میده ناشکری کردن گناهه