واقعیت اینه که ادم با ادم فرق داره و بچه های الان هرچی بخوان میگن تنها کاری که میتونی بکنی اینه که کاری کنی به خونه و خانواده احترام بذاره
و واقعیت اینه که تا وقتی ترسی در کار نباشه احترامی هم درکار نیست تا قبل بزرگ شدن و رسیدن به سن های ۱۸ به بالا
تازه ۱۸ به بعد ادم میفهمه چقدر خانواده مهمه و قدردان زحماتشون میشه
قبلش اگه ترس از خانواده نباشه نوجون هرکاری ممکنه بکنه و کارایی که شخصیتش رو شکل میدن
خود من به شدت سرکش و لجباز بودم و از مدرسه متنفر با این حال به دلیل ترس همیشه درسمو میخوندم و با اینکه توی مدرسه ای بودم که پر از ارازل اوباش بود و هر روز دعوا و کتک کاری میشد و یجور افتخار بود توی مدرسه که دعوا کنی، از ترس خانواده هیچوقت دعوا نکردم با اینکه هیکلم گنده بود و تکواندو هم میرفتم و راحت میتونستم بقیه رو بزنم و دلم هم میخواست اما از ترس خانواده و دیه و... هیچ وقت اینکارو نکردم و واقعا خداروشکر میکنم که اینقدر مامان و بابا سخت گیر بودن و منو ترسوندن وگرنه معلوم نبود بزرگ شم چه فاجعه ای میشم
کسی که سر کوچیکترین بحث نمیتونه خودشو کنترل کنه و میگیره طرفشو کتک میزنه...