نه اتفاقا منم اونجام که شعله و عبدالله با هم تو هتلن ولی در کل خیلی امید و دوست دارم فک کنم چون هم ...
امید هم از اونور بوم افتاده عزیزم
« Made in pain 💔» به دَشتـی رسیدی بلندتر بخند! بلندتر بخند یادِ خونه بیـوفتُم ..:) هر هویتی رو رها کردم. هر احساسی رو از بین بردم. هر خاطرهای رو دفن کردم و هر آرزویی رو نادیده گرفتم. به نظر میرسه بینقصترین فرصت برای زندگیکردنه. بدون زنجیر. مردمان شهر برای آزادی تابوت ساختندو برای عشق مرز، غافل از اینکه نه آزادی در تابوت جا میگیرد، نه عشق مرز میشناسد.-ارنستو چگوارالینک تاپیک اهدای عضو من کلیک کنید. ❤️
ببین نظرات اینجا خیلی خوبه ها ولی تهش ادم نیاز داره یه ادم متخصص بهش بگه چیکار کنه. من خودم هربار مساله اینجوری برام پیش میاد میرم سراغ دکترساینا. بیا اینم لینکش بعد تازه خیالمم راحته که اگر مشکلم حل نشه پولمو کامل برمیگردونن.
کسی اینجا سریال از چه ها که گذشتم رو ندیده آخرش چی میشه؟ خیلی برام جالبه
« Made in pain 💔» به دَشتـی رسیدی بلندتر بخند! بلندتر بخند یادِ خونه بیـوفتُم ..:) هر هویتی رو رها کردم. هر احساسی رو از بین بردم. هر خاطرهای رو دفن کردم و هر آرزویی رو نادیده گرفتم. به نظر میرسه بینقصترین فرصت برای زندگیکردنه. بدون زنجیر. مردمان شهر برای آزادی تابوت ساختندو برای عشق مرز، غافل از اینکه نه آزادی در تابوت جا میگیرد، نه عشق مرز میشناسد.-ارنستو چگوارالینک تاپیک اهدای عضو من کلیک کنید. ❤️
هر کاری کردم چهار دیواریِدلم بشه خونَت اما نشد 🖤 ✨لینکِ تاپیکِ شیرینی پزیِ من✨ مثل یه پرنده که همه پراشو چیدن..پشت تو راه اومدم تو رو نفس کشیدم..من میترسیدم ولی بخاطرت پریدم..چون دلم میخاست برات بمیرم و نگام کنی..جاش فقط حسابمو از عاشقات جدا کنی..زخمی که میخورم از آدما رو دوا کنی1401/04/2یه جا تسلیم عشق بودن همه دیوونگیت میشه.کسی که فکر نمیکردی تموم زندگیت میشه...چه دنیایی به من دادی به من که دل نمیدادم...چه عشقی تو دلم گم بود که با تو یادش افتادم...🚶 آغوشتو به غیرِ من به روی هیشکی وا نکن منو از این دلخوشی و آرامشم جدا نکن..من برایِ با تو بودن پُرِ عشق و خواهشم..واسه بودن کنارت تو بگو به هرکجا پَر میکشم...💜اون روزُ میبینم بگردی دنبالم بپرسی از همه هنوز دوستت دارم💔؟ به این فکر کنم چی موند ازت برام؟به این فکر کنی بدونِ تو کجام؟ نگاه کنی برات چی مونده از شکست؟پُلایی که یه شب پشتِ سرت شکست ندونی از خودت کجا فرار کنی؟ندونی با دِلِت باید چیکار کنی به این فکر کنی چجوری برگردی بپرسی از خودت کجا گمم کردی شاید یه روزِ سرد شاید یه نیمه شب دلت بخواد بشه برگردی به عقب🌙
هر کاری کردم چهار دیواریِدلم بشه خونَت اما نشد 🖤 ✨لینکِ تاپیکِ شیرینی پزیِ من✨ مثل یه پرنده که همه پراشو چیدن..پشت تو راه اومدم تو رو نفس کشیدم..من میترسیدم ولی بخاطرت پریدم..چون دلم میخاست برات بمیرم و نگام کنی..جاش فقط حسابمو از عاشقات جدا کنی..زخمی که میخورم از آدما رو دوا کنی1401/04/2یه جا تسلیم عشق بودن همه دیوونگیت میشه.کسی که فکر نمیکردی تموم زندگیت میشه...چه دنیایی به من دادی به من که دل نمیدادم...چه عشقی تو دلم گم بود که با تو یادش افتادم...🚶 آغوشتو به غیرِ من به روی هیشکی وا نکن منو از این دلخوشی و آرامشم جدا نکن..من برایِ با تو بودن پُرِ عشق و خواهشم..واسه بودن کنارت تو بگو به هرکجا پَر میکشم...💜اون روزُ میبینم بگردی دنبالم بپرسی از همه هنوز دوستت دارم💔؟ به این فکر کنم چی موند ازت برام؟به این فکر کنی بدونِ تو کجام؟ نگاه کنی برات چی مونده از شکست؟پُلایی که یه شب پشتِ سرت شکست ندونی از خودت کجا فرار کنی؟ندونی با دِلِت باید چیکار کنی به این فکر کنی چجوری برگردی بپرسی از خودت کجا گمم کردی شاید یه روزِ سرد شاید یه نیمه شب دلت بخواد بشه برگردی به عقب🌙
حالا اونال ها به کنار خب وقتی میبینه در آمدش کمه جوری که حتی نمیتونه بخاری روشن کنه چرا دنبال ...
چون کارش با الو تو تدارکات جشن و نوازندگی تو بار بود که اونم اونالها خوششون نمیومد مجبورش کردن بذاره کنار نوازندگیو یه قسمتی از درامدشو اینجوری از دست داد.عزت نفس داشت ولی به خاطر نورسما رفت تو شرکتشون که اونجام تحقیرش میکردن.میتونست بمونه و پول مفت بگیره ولی عزت نفسش بهش این اجازرو نداد.بقیشم اگه بگم اسپویل میشه
گاهی باید آرزوهایت را مثل قاصدک بگذاری کف دستت و بسپاریشان به دست باد تا بروند و سهم دیگران شوند!
چون کارش با الو تو تدارکات جشن و نوازندگی تو بار بود که اونم اونالها خوششون نمیومد مجبورش کردن بذاره ...
اتفاقا اونالها زیادی بهش رو دادن و بیشتر از لیاقتش بهش احترام گذاشتن کسی بهش چیزی نگفت خودش بهش برخورده بود که بهم کار نمیدن 🤣 خب دوباره بره دنبال شغل دوم بجای نوازندگی وقتی میبینه در آمدش از تدارکات کمه بیاد ایران اسنپ کار کنه 🤣
« Made in pain 💔» به دَشتـی رسیدی بلندتر بخند! بلندتر بخند یادِ خونه بیـوفتُم ..:) هر هویتی رو رها کردم. هر احساسی رو از بین بردم. هر خاطرهای رو دفن کردم و هر آرزویی رو نادیده گرفتم. به نظر میرسه بینقصترین فرصت برای زندگیکردنه. بدون زنجیر. مردمان شهر برای آزادی تابوت ساختندو برای عشق مرز، غافل از اینکه نه آزادی در تابوت جا میگیرد، نه عشق مرز میشناسد.-ارنستو چگوارالینک تاپیک اهدای عضو من کلیک کنید. ❤️