با شوهرم بحثم شده چکار کنم

شما میگی چکار کنم؟

دیروز که هرچی زنگ زدم جواب نداد کلا

الانم زنگ زدم برنداشت پیام داده سرم شلوغه

اول صبح معلوم نیس کجاست الکی میگه سرم شلوغه

ببین شما که خودت هم دیدی ولی واقعا گفتنش آسونه در عمل خیلی سخته

مخصوصا وقتی نیاز داری یکی تاییدت کنه یا بهت آرامش بده ولی دائم تو مخت میاره که تو ارزشی نداری این دیوانه بازیا چیه برو بابا فلان

اگر  از اول با من همراه  بود خیلی بهتر شده  بودم.  در کل من بخاطر استرس هایی که شوهرم داد بهم وسواس گرفتم چندین بار وقتی تو شرایطی بودم که بهش نیاز داشتم زنگ میزدم بهش میگفت الان کار دارم خودت یکاریش کن یا میگفت بمن چه تمام اون استرسها که تو وجودم ریخته میشد با وسواس بزور پیدا کرد

خیلی سخته

منظورم همراهی با کارهای وسواسی نیس همراهی با درمانه

من میرفتم پیش مشاور و پیش روانپزشک

یک بار برای رضای خدا نگفت داری خوب میشی داری خوب پبش میری

وقتی خیلی بهتر شده بودم گفت دیدی چقدر پول خرج کردی الکی چقدر آب مصرف میکردی الگی چقدر دیوانه ای دیوانه بودی فلان

دیگه ازون به بعد مشاوره نرفتم و بدتر هم شدم

در کل شوهرمن اینجوریه که خودش قتل هم کرده باشه من باید بیام عذرخاهی و منت کشی جدای  از همه چی

ینی چه تقصیر من باشه چه تقصیر اون باشه من باید بیام منتکشی و عذرخاهی و بیام بگم غلط کردم تا تازه یه روی خوش نشون بده

تا تازه بعدش بعد چند روز خوب بشه

واقعا فرایند فرسایشی

بعدم نمیاد بشینه دوکلام حرف راجع به خودمون بزنیم تا من میام از شرایطم بگم یا یکم درد دل کنم فوری میزنه تو پرم

من کلا ادم درون گرایی ام اهل بیرون رفتن نیستم اهل مهمونی نیستم تا میام دو کلمه حرف بزنم فوری شروع میکنه راجع به کار و سیاست حرف میزنه کلا بجز این موارد ما حرفی نمیزنیم

خیلی خسته کننده اس

بیشتر دارو ها اسمش یادم رفته فکر کنم فلووکسامین بود با سرترلین

گفت اول باید اضطرابت کم بشه بعد داروهای دیگه بدم که دیگه من نخوردمو بدتر شدم