سلام خانمی هستم ۳۱ ساله یه پسره۴ ساله دارم از ازدواج دومم بعد از ازدواج دومم و جدایی ام از همسرم به شدت شکست دوحی روانی خوردم و به اصرار اطرافیان که زودتر باید ازدواج کنی بالاخره بعد از چندین خواستگار که اکثرا بچه دار بودن با مردی ازدواج کردم که ایشان نیز طلاق گرفته بودند ولی فرزندشون پیش همسره سابقشون زندگی میکنن متاسفانه با ورود به زندگی دوم دچاد مشکلات زیادی شدم همسرم اوایل خیلی خوب و عالی بود قبل از ازدواج گفتن انجمنی هستن و دوساله پاک هست ولی چون محسنات بسیاری داشتن مخالفت چندانی نکردم ولی متاسفانه به محض ازدواج ایشان با تاثیر گذاری برادره خودم دوباره به اعتباد روی آوردن و منی که با با روحی روانی خسته و داغون دلم یه زندگی ساده بی دردسر میخواست وارده یه زندگی به شدت عصاب خورد کن شدم همسرم بدون مواد حاضرم قسم بخورم بهترین مرده دنیاست اما مواد چنان اثره بدی روش میزارا که دیگه نفس کشیدن با ایشون تو یه اتاق برام سخت میشه چه برسه به زندگی به سرعت و ناخواسته باردار شدم همسرم سره کار نمیرفت چون نمیتونست کار کنه بخاطره اعتیادش خرجش خیلی بالا بود فشاره اقتصادی بسیار وحشتناکی و در بارداری خود تجربه کردم ولی با اینکه هر دوی ما از هر دو خانواده هامون ترد شده بودیم اونم فقط بخاطره اشتباهات همسرم جالبه خانواده اش مارو گذاشتن کنار بخاطره اعتیاد پسرشون منو بچه ام رو هم نمیخواستن بعده مدتی همسرم و بردم متادون درمانی تا بتونه سره کار بره دوسال و تیم مشغول کار شد اما هم متادون مصرف میکرو هم گاه گاهی مواد خسته شده بودم اراده ضعیفی داره واصلا نمیتونه بزارا کنار بارها و بارها خماری پس دادن هاشو به جون خریدم اما باز دوباره شروع میکنه بخاطره مصرف متادون از لحاظ جنسی به حده صفر رسیده واصلا دیگه نه محبتی نه عاطفه ای گاهی یقین میکنم علاقه ای بین ما نیست ولی چون چاره ای نداره اگه بخواد از منم جدا بشه بره دیگه خانوادش برای همیشه میزارنش کنار بخاطره همین احساس میکنم نه من و نه فرزندم براش اهمیتی نداریم البته خودش قبول نداره و همیشه پای دردودل کردن که میرسه زار زار گریه مبکنه که جز من کسی و نداره و فلان و بهمان از زندگیم سیر شدم همه چیمو از دست دادم مقدار کمی پس اندازم در دوره قبل از ازدواجم و بخاطره ولخرجی های ایشون از دست دادم پول پیش خونه هم که مال خودم بود به خاطره کرایه ندادنش از بین رفت الان بایه بچه تو یه اتاق مجبور به زندگی شدم به شدت عصبی و پرخاشگر و گاهی دست بزن هم داره الان ۹ ماهه که بازم بیکاره چند ماهی بیمه بیکاری دریافت میکردیم که بخاطر تنبلیش و نرفتن به کلاس های فنی و حرفه ای حقوقش رو قطع کردن ولی انگار نه انگار همیشه تا ظهر میخوابه دلم برای کودکم میسوزه فقط بخاطره اونه که تحمل میکنم وگرنه تمام این چند سال همیشه خانوادم اصرار به طلاق داشتن ولی در هر شرایطی پشت همسرم بودم با اینکه تو زندگی باهاش داغون شدم شبیه زنهای شصت ساله شدم ولی یک بار هم پشتش ر و خالی نکردم کنارش بودم ایشون با یه ساک به زندگی من وارد شد هیچ خرجی برای من نکرد چون اصولا آدم پرتوقعی نیستم دلم نه طلا میخواست نه خونه نه هرچیزه مادی دیگه دلم فقط میخواست سالم باشه و سره کار بره ولی گویا توقع زیادی دارم😔 خودم هم بخاطره فشارهای عصبی زیادی که بهم وارد شده افسردگی شدید بدبینی شدید و سرخوردگی جنسی خیلی شدیدی پیدا کردم جز مرگ آرزوی دیگه ای ندارم من هر روشی که بوده امتحان کردم اما جواب گو نیست تازه میگن تو زبونت درازه که زندگیمونو خراب کرده اکثره اوقات منو مقصر میدونه که چرا نه به خودت نه به زندگی نمیرسی چرا زبونت درازه چرا بد اخلاقی درسته من هم متاسفانه دوساله که زندگی نمیکنم پرخاش گر و عصبی شدم حوصله خونه و زندگی و ندارم حوصله بچه داری ندارم انواع اقسام مریضی ها رو گرفتم کم خونی شدید دارم همیشه دلم میخواد بخوابم همیشه خسته ام از جمع گریزونم از بس طعنه خوردم از اطراف دیگه آستانه تحملم تموم شده من میدونم مشکل من حل شدنی نیست چون همسرم هیچ اراده ای نداره من بخاطره پسره مظلومم و ترس از مطلقه شدن و دردسرهای بعد از اون و مشکلات روحی روانی که پیدا کردم مجبور به تحمل هستم خواستم به کسانی که پیام من رو خوندن بگم برای خواهره کوچکتون دعا کنید که خداوند صبر و تحمل رو درمن بالا ببره و بتونم فرزندم رو خوب تربیت کنم مشکلاتی که نام بردم برگ کوچکی تز درخت پر باره غصه های منه برای یک زن هیچ چیز بدتر و وحشتناک تر از این نیست که مجبور به زندگی بدون عشق باشه از زن بودن خودش متنفر باشه و احساس کنه در یه سلول انفرادی داره زندگی میکنه دلخوش به خدای خود بودم دیگه تازگیها امیدم به پزوردگار رو هم دارم از دست میدم از چاله به چاه افتادن دردش خیلی زیاده دیگه هیچ راه حلی برام نمونده شاید فقط و فقط سوختن و ساختن همین تروخدا نگید تحمل کن نگید برو مشاوره حضوری بهم یه حرف جدید بزنید داغونم داغون😢😢😢😢😢
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام ممنون که مشکلتون رو با مطرح کردید مشکلاتی که در زندگی شخصی شما به وجود اومده باعث شده استانه تحملتون پر بشه و با کوچکترین مسئله ای بهم بریزید اگر بخوام ایم مسئله رو ریشه یابی کنم باید به گذشته شما اشاره کنم انتخاب عجولانه شما ومشورت نکردن با مشاوره برای ازدواج باعث شده شما در حال حاضر با مشکل روبه رو شید فرمودید توصیه نکنم به مشاوره برید ولی دوست عزیز اگر قبل از ازدواج با یک مشاور در این مورد صحبت میکردید انتخاب بهتری میتونستید داشته باشید قصدم سرزنش نیست ولی میخوام نسبت به مشاوره دید بدی نداشته باشید. با توجه به شرایطتون رفتن به جلسات مشاوره از نظر مالی برای شما امکان پذیر نیست پس خواهش میکنم از همین طریق مسائل را مرحله به مرحله باهم بررسی کنیم تا بتونید بهترین تصمیم رو بگیرید درصحبت هاتون اشاره کردید که همسرتون بیکارند. خودتون کار میکنید؟ منبع درامد زندگیتون ازکجاست؟ نمیدونم همسرتون نسبت به این شرایط چه واکنشی دارند؟ ایا ایشون هم از این شرایط خسته شده یا همچنان به مصرف مواد ادامه میدند اولین کاری که باید بکنید اینه که با خودتون صادق باشید وببینید در این زندگی چه نقشی دارید وچه میخواهید بکنید .شما مسئول فرزندی هستید که به خواسته شما به این دنیا آمده پس شما تنها مسئول خودتون نیستید که یک طرفه تصمیم بگیرید یک کودک 4ساله هم در کنار شما داره با مشکلاتی که خودتون بهتر میدونید بزرگ میشه. با سرزنش کردن خودتون واطرافیان به جایی نمیرسید من شرایط سخت شما رو درک میکنم ومتاسفم ولی دوست عزیز تاسف خوردن خودتون واطرافیان برای شما نمیتونه کمکی کنه پس آه وناله و سرزنش وتمام احساس بدی که دارید رو دور بریزید وبه مواردی که میگم خیلی خوب فکر کنید هر وقت حس نا امیدی کردید با خودتون بگید من بخاطر بچه ام اجازه ندارم نا امید بشم چون امید یک کودک 4 ساله ام هر وقت حس ترس از یک انتخاب داشتید بگید من اجازه ندارم برای چیزهایی که از دست دادم ویا قراره از دست بدم بترسم چون آینده یک کودک در گرو تصمیم و انتخاب های من رقم خواهد خورد شما برای ادامه زندگی نیاز به یک انگیزه و امید دارید حال من از شما میپرسم چه امید وانگیزه ای بهتر وارزشمندتر از یک کودک 4ساله که بهترین انگیزه میتونه برای شما باشه مراجعین زیادی دارم که علاوه بر مشکلاتی که شما دارید از مشکلات جسمی که کودکشون یا خودشون وهمسرشون دارند رنج میبرند خدارو برای اینکه تن سالمی دارید وبچه سالمی بهتون داده شکر گذار باشید به گذشته فکر نکنید چون شما رو از حال وآینده باز میداره حال باید چه بکنید؟؟!! اول باید تصمیمتون رو بگیرید بعد که یکی از دو راهی که پیشنهاد میکنم رو انتخاب کردید در موردش با هم صحبت میکنیم مهمترین موضوعی که باید فکر کنید وانتخاب کنید این هست که قصدتون ادامه زندگی با همسرتون هست یا میخواید جدا بشید هر کدام از این دو انتخاب عواقب و مشکلات خودش رو داره باید ببینید حستون به همسرتون و زندگی مشترکتون چی هست آیا بنظرتون ارزششو داره بمونید و بجنگید یا نه اینقدر خودتون رو خسته میدونید که توان جنگیدن رو در خودتون نمیبینید و میخواید جدا بشید ویه زندگی آروم رو با بچتون داشته باشید این موضوع بسیار مهمیه. تمام جوانب رو بسنجید. ببینید با خودتون چند چند هستید از یک خانم 30ساله بسیار جوان که مادر یک فرزند 4ساله هست انتظار میره که خودش رو مسئول انتخاباتش بدونه ویاس و نا امیدی رو از خودش دور کنه ارتباط معنویتون رو با خدا بیشتر کنید ایمان داشته باشید که در لحظه به لحظه زندگیتون خدا حواسش بهتون هست و تنهاتون نمیزاره ارتباط با خدا ودردو دل کردن باهاش میتونه ارومتون کنه شما پیامتون رو به صورت محرمانه مطرح کردید که هیچ کس نمیتونه سوال شما رو ببینه. اگر با نظر بنده موافق هستید سوال رو به صورت عمومی بپرسید تا دوستان دیگر هم بتونن پرسش وپاسخ بین ما رو بخونند شاید این مشکل افراد دیگر هم باشه وبا خوندن این مطالب بتونیم کمکشون کنیم . سوالاتی که جنبه عمومی داره از اولویت بیشتری برخوردارند چون همه مخاطبین میخونند . مطمئن باشید اگر سوال عمومی مطرح بشه مشخصات شما در اختیار کاربران قرار نمیگیره منتظر پیامهای بعدی شما هستم . دشتی

تجربه شما

login captcha

چقدر سخته عزیزم زندگیت

من برای آرامشت دعا میکنم

سلام. من تو نزدیکانم کسی رو سراغ دارم که با همین مشکل یعنی اعتیاد همسرش رو به رو بود. زن بیچاره با هزار امید پاش رو تو خونه شوهرش گذاشته بود. چند ماهه اول همه چیز خوب بود. شوهر به وقت میرفت سر کار و میومد. ولی پس از چند ماه مرد نیمه شب به خونه میومد و گاهی اصلا نمیومد. صبحها هم خواب میموند و کار نمیرفت. این وسط زن بیچاره باردار شد. دختری به دنیا آورد که صرعی بود.زن نمیدونست اعتیاد همسرش رو مداوا کنه یا بیماری بچه ش رو.

همه ما حتم داشتیم که کارشون به طلاق میکشه. ولی اون زن واقعا محکم و مصمم بود. با محبت زیاد مرد رو جادو کرد. چند سری ترکش داد ولی باز مرده برمیگشت به اعتیادش. تا اینکه سری آخر مرد رو به مرکز ترک فرستاد و بعد از مرخص شدنش سریع زن و مرد با و بنه بستند و به شهر دیگه ای واسه زندگی رفتند. زن هدفش این بود که شوهرش از دوستا و محیطهایی که قبلا محل کشیدنش بوده کامل بریده بشه. واقعا هم همینطور شد.

اینقدر این زن شجاع و دانا بود. با این که اصلا از حمایت خانوادش برخوردار نبود خودش تنها با مشکلاتش جنگید. تنها بچه اش رو دکتر میبرد تا دوره درمان بچه تموم شد و بهبودی کامل به دست آورد. اون زن فرشته نجات زندگیش بود از جون و دل به همسرش محبت میکرد و مثل یه بچه تر و خشکش میکرد. هرکسب جای اون بود طلاق میگرفت و مرده رو با اعتیادش رها میکرد. تازه بعد از ترک دادن شوهرش برادر خودش رو هم ترک داد😅

الان بعد از سالها اون مرد عاشقانه زنش رو میپرسته

اینا رو گفتم که شما هم قوی باشی. میدونم خیلی سخته ولی اگه ذره ای همسرت رو دوست داری تنهاش نذار.

قبل از هرچیز به خودت اهمیت بده. کم خونیت رو درمان کن چون خودش باعث عصبی شدن و تمرکز نداشتنت میشه. با ساده ترین کارها وضع ظاهریت رو بهتر کن. یه مدت به شوهرت گیر نده. فقط بهش محبت کن و اعتمادش رو جلب کن.

از امام زمان کمک بخواه تو تنها نیستی. همگی دعا میکنیم روحیه خیلی قوی پیدا کنی و کم نیاری.یا علی


پرسش ها و پاسخ های مشابه

من یه پسره۲۱ ماهه دارم یه پسره۴ ماهه که بخاطر شرایط شغلی همسرم سفره یکماه به مقصدکشورچین و تایلند و

پاسخ با عرض سلام پرواز با هواپیما به علت تغییرات فشار هوا باعث کشیدگی پرده گوش میشود که با درد گوش همراه است که در بزرگسالان با مکیدن آبنبات و یا جویدن آدامس تعدیل میزان فشار هوا در پشت پرده گوش مشکل رف...

امکان داره با تولد پسر دومم پسر دو ساله م ضربه ببینه؟

پاسخ سلام تولد فرزند دوم تاثیرات زیادی بر کل خانواده خصوصا فرزند اول داره. در ماه های اول پس از تولد فرزند دوم ، که شما شدیدا درگیر شیر دادن، عوض کردن پوشک، کوهی از لباسهایی که باید شسته بشن ، ‌مهم...

با سلام ، در اواخر ماه 5 بارداری برای فرزند دومم هستم . دختر 2/5 دارم . متاسفانه همسرم به هیچ عنوان

پاسخ با سلام دوست عزیز شاید علت الگو برداری اشتباه از والدینشان باشد..یعنی دز زمان کودکی در خانه پدری شاهد فعالیت بی‌پایان مادر در خانه و استراحت پدر بودند و همینگونه بزرگ شدند..از نگاهاینجور افراد وظیفه ...

سلام من دو بار سزارین شدم از سزارین دومم دوسال میگذرد یک سال جلوگیری داشتم و الان یک سال است در اقد

پاسخ سلام شما فقط 24 سال دارید یک سال تلاش کنید با آگاهی از روز تخمکگذاری در هر سیکل قاعدگی 30 درصد احتمال بارداری وجود دارد