هر دو از خانواده ی کاملا مذهبی هستیم

سلام من 28 سالم است همسرم هم 32 ساله هستند، هر دو از خانواده ی کاملا مذهبی هستیم و ازدواجمون هم به صورت سنتی بوده، 6 سال هم از ازدواجمون میگذره من قد بلندی دارم و در زمان مجردی هم لاغر بودم، 53 کیلو بودم همسر من موقع انتخاب همسر به مادرشان گفتند که من دختر چاق دوست دارم و تنها ملاکی که مطرح کردند همین بود ولی متاسفانه مادر همسرم توجه نکردند و زمانی که اولین بار من را دیدند به همسرم گفتند خیلی خوبه در زمان خواستگاری هم شوهرم من را دید ولی به گفته ی خودش ، ملاک های دیگر را در نظر گرفتم و چاقی را موقتا رها کردم و در زمان نامزدی یک مشاور ناآگاه به همسرم گفت بعد از ازدواج چاقش کن! خلاصه اینکه معضل چاقی در زندگی ما به یک هیولا تبدیل شده ، همسرم اوایل راضی به بچه دار شدن نمیشد ولی من به ایشان گفتم با بارداری چاق هم میشوم و 82 کیلو هم شدم، ناگفته نماند تا قبل بارداری 64 کیلو شدم ولی باز به چشم ایشان نیامد در بارداری هم چاقی من به چشمش نیامد مسیله چاقی را بهانه ای کرده برای اینکه با خانواده ی من کم رفت و آمد کند و میگوید هر وقت چاق شدی منم میام خونتون در واقع چاقی را به عنوان یک آتو در دست گرفته حالا که به ایشان در رابطه با فرزنددار شدن مجدد میگویم، میگوید تا چاق نشی از بچه خبری نیست واقعا از این رفتار ایشان کلافه شدم و نمیدانم باید چه کار کنم نمیدانم شرایط و بحرانی بودنش را خوب توضیح دادم یا نه چاقی هم که مدنظر ایشان است چیز کمی نیست و به سلامتی من آسیب میزند ولی زندگی ام را چه کنم؟ بعضی از جاها را هم به این دلیل که از دیدن خانم ها اذیت میشوم نمی آید، البته ایشان بسیار سر به زیر و محجوب به حیا است ولی خب بالاخره چشم آدم ممکن به افراد بیفتد در ضمن خانواده ی همسرم اکثرا چاق هستند و همسرم هم اضافه وزن دارد به نظر شما ارزش دارد که این کار را به خاطرش بکنم؟ ممنون میشوم اگر راهنمایی بفرمایید