2709
قصه‌های مربی/ راه نفوذ به قلب بچه‌ها را پیدا کنید!

قصه‌های مربی/ راه نفوذ به قلب بچه‌ها را پیدا کنید!

1395/04/14 بازدید8490

نی‌نی سایت: همیشه در میان بزرگسال‌ها اتفاق می‌افتد که  وقتی با فردی مواجه می‌شوند و  برای اولین بار او را می‌بینند، در همان نگاه نخست آن فرد به نظرشان جذاب و دوست داشتنی می‌آید یا برعکس از آن فرد خوش‌شان نمی‌آید. برخی اوقات اتفاق می‌افتد که در دیدار نخست از فردی خوشمان نمی‌آید اما به مرور زمان و تجربه شرایط مختلف ان فرد جزیی از بهترین دوستان یا دوست داشتنی‌ترین فرد در زندگی ما خواهد شد، این اتفاق در میان کودک و معلم هم می‌افتد؛ بعضی کودکان از همان لحظه نخست و زمانی که برای اولین بار می‌بینی در دلت راه پیدا می‌کنند و برخی بچه‌ها مدتی که از حضورشان می‌گذرد شخصیت جذاب‌شان رو می‌شود. فکر می‌کنم ما همیشه به کودکان برای بروز شخصیت‌شان فرصت بیشتری می‌دهیم و همیشه هم چیزهای جذابی در شخصیت‌شان پیدا می‌شود.

یک روز بچه‌ای را به کلاسم آوردند که به نظر خیلی بی‌ادب و شلوغ بود. هم شلوغ و هم قلدر! از آن بچه‌هایی که حرف، حرف خودشان است! طبیعتا من چندان از او خوشم نیامد و حتی نگران مشکلاتی که در کلاس ایجاد می‌کند، بودم. اما کمی که گذشت حسم نسبت به او تغییر کرد و این پسر الان یکی از دوست‌داشتنی‌ترین بچه‌های کلاس من است. این پسر 4ساله قبل از کلاس من، چندین موسسه و مهدکودک عوض کرده بود و سر هیچ کلاسی دوام نمی‌آورد! چون همه را اذیت می‌کرد و خودش هم اذیت می‌شد و این ناسازگاری هم به ضرر خودش شده و هم خانوده‌اش را دچار مشکل کرده بود. اما الان آنقدر کلاس من را دوست دارد و در بودن کنار بچه‌ها لذت می‌برد که  یکی از ابزارهای من برای تنبیه (یا حداقل تهدید به تنبیه!) او این است که از کلاس بیرون برود و او فقط با همین تهدید ساده گریه می‌کند و قول می‌دهد که خوب رفتار کند چون می‌خواهد که در کلاس بماند!
پسر 4ساله من، بچه اول است و عاشق برادرش است و اجازه نمی‌دهد کسی به برادرش کوچک‌ترین حرفی بزند. عاشق ماشین و درست کردن ماشین است و در مورد ماشین به صورت تخصصی و با اعتماد به نفس صحبت می‌کند. در زمان استراحت در فضای بازی یک ماشین بر می‌دارد و چیزی زیرش می‌گذارد و می‌رود زیر ماشین تا تعمیرش کند.
یک روز در کلاس به من گفت فکر کرده و فهمیده که چه کار کند تا من از کلاس بیرونش نبرم (بعضی اوقات من تهدیدم را عملی می‌کنم و برای تنبیه چند دقیقه او را بیرون از کلاس می‌فرستم)؛  پرسیدم: «خب! چه کاری...؟» گفت: خانم هر وقت عصبانی شدی من برات بوس می‌فرستم و یه چشمک میزنم، اون موقع تو خوشت میاد و من رو از کلاس بیرون نمی‌کنی....» وقتی این را گفت من نتوانستم خنده‌ام را کنترل کنم و حسابی خندیدم. همین واکنشم باعث شد که چندین بار موقع عصبانیت من این کار را انجام دهد که من شدت عصبانیتم کم شود و جالب اینکه دقیقا این اتفاق می‌افتد چون خیلی شیرین و بامزه این کار را انجام می‌دهد و من آن لحظه دیگر نمی‌توانم اخم کنم و جدی باشم!
مادرش می‌گوید که او شدیدا مرا دوست دارد و یکی از دلایل این دوست‌داشتن این است که من هم مهربانم و هم جدی. او می‌گفت که پسرش از معلم‌های خیلی مهربان یا خیلی خشن خوشش نمی‌آید و من از نظر او هر دو ویژگی را با هم دارم و همین باعث شده که هر روز به من توجه می‌کند. خودم هم متوجه این موضوع شده‌ام چون نسبت به ظاهرم دقیق است مثلا می‌گوید که به تازگی لاغرتر شده‌ام یا در موردم اظهارنظر می‌کند که چرا کیف قبلی که بیشتر به من می‌آمده را نینداخته‌ام و چیزهایی از این دست. حتی یک بار که موهایم را کوتاه کرده بودم به مادرش گفته بود که باید موهایش را بزند، چون موی کوتاه به من می‌آید و حتما به مادر او هم خواهد آمد!
به نظرم برای نفوذ به قلب تمام بچه‌ها یک راه وجود دارد و وقتی به قلب‌شان وارد شوی و آنها را دوست داشته باشی و آنها هم دوستت داشته باشند می‌توانی تربیت و هدایت‌شان را بهتر انجام دهی. خلاصه که آن بچه شلوغ و بی‌ادب و غیرقابل کنترلی که روز اول دیدم، با همه کارهایش باعث شده که امروز یکی از دوست‌داشتنی‌ترین بچه‌های کلاس من باشد. طوری که وقتی نیست جای خالی‌اش حسابی در کلاس احساس می‌شود!

فرزانه/ مربی استعدادیابی

ارسال نظر شما

login captcha
سلام ببخشید من یه پسر سه ساله دارم و خودمم شاغل هستم نمیدونم چطوری باهاش حرف بزنم تا وابسته به من نباشه تو مهد کودک خودش به اون محیط و ادمهاش عادت کرده حتی حس میکنم از مربیش میترسه چون غریبه یه ادم از بیرون بیاد تو مهدشون پسرم میترسه و کیگه اقا نمیدونم چرا نمیدونم چیکار کنم پسرم اعتماد به نفش تقویت بشه
ایکاش تمام مربی عا و معلن ها ایت رو دریابت..متاسفانه تو کلاسا تبعیض خیلی زیاده تحمل کم و برجسب زدن به بچه ها راحت همینل بچه آروم و با عزت نفس رو تخریب نیکنه
بیشتر بخاطر او کوچولو خوشحالم کاش میشد به من پیام خصوصی بدید.ممنون.

پربازدیدترین ها