2109
راز لذت‌بردن از زندگی را می‌دانم!

راز لذت‌بردن از زندگی را می‌دانم!

1395/09/13 بازدید10091

نی‌نی سایت: امروز 13 آذرماه مصادف با 3 دسامبر روز جهانی معلولان است. مناسبتی که ممکن است برخی از ما ترجیح دهیم آن را نادیده بگیریم و فراموشش کنیم. شاید این واکنش در وهله نخست طبیعی به نظر برسد چون این روز مناسبت شادی‌آوری ندارد؛ هیچ‌کس معلولیت را دوست ندارد، نه آنهایی که دچار آن هستند، نه کسانی که در نزدیکان‌شان آن را لمس کرده‌اند و نه آنهایی که از این وضعیت تنها واژه آن را می‌شناسند! درست است که معلولیت امر دلپذیر و زیبایی نیست اما مثل همه واقعیت‌های تلخ زندگی باید با آن روبه‌رو شد و راهی برای کاستن از آسیب‌ها و رنج آن  پیدا کرد. خیلی از ما فکر می‌کنیم، کسی با یک مشکل بزرگ و دایمی جسمی نمی‌تواند انسانی شاد و خوش‌محضر و امیدوار باشد و همنشینی با این افراد اغلب می‌تواند باعث افسردگی و ناراحتی شود. اما کم‌توانان هم می‌توانند مثل ما گاهی سرشار از شور زندگی، پر انرژی، شوخ‌طبع و لذت‌جو و زمانی نیز از نگاه‌ها و رفتارهای دیگران آزرده‌خاطر و غمگین باشند. 
باید باور داشته باشیم که معلولیت محدودیت نیست و معلولان می‌توانند بسیار توانا باشند! شاید این جملات شعاری به نظر برسند اما وقتی شرایط مهیا باشد و کاستی‌ها و کمبودهای اجتماعی و رفاهی با توجه و محبت و هزینه خانواده جبران شود، می‌توان به صحت این جملات پی برد. مریم رحیمی، شاید یکی از نمونه‌های این معلولان توانا باشد که با کمک خانواده و دوستان و البته تلاش خود توانسته بسیاری از این مشکلات را کنار بزند و به زندگی خود مثل همه انسان‌هایی که سلامت جسمی کاملی دارند، ادامه بدهد.

سلامتی زیاد دوام نیاورد!
مریم رحیمی، 36 سال سن دارد و تا مقطع کارشناسی‌ارشد در رشته زبان و ادبیات فارسی تحصیل کرده است. 15 سال است که به طور حرفه‌ای نقاشی می‌کشد و مدتی است که به طور جدی پژوهش در ادبیات داستانی را نیز مورد توجه قرار داده است. او در حال حاضر مشغول مطالعه و بررسی آثار اسماعیل فصیح، نویسنده ایرانی، است تا مجموع نوشته‌هایش را در قالب کتابی به چاپ برساند.
یک اتفاق، در کودکی، باعث معلولیت امروز اوست. تشنج و به دنبال آن تزریق داروی اشتباه، باعث شد او که نوزادی سالم بود، دچار نقص جسمانی شود؛ به صورتی که پاهایش رشد نکنند و از حرکت بایستند و تنها یک دستش آن هم به صورت ناقص قابلیت حرکت داشته باشد. سلامتی‌ای که خیلی زود از او گرفته شد، باعث شد که با معلولیت رشد کند و از ابتدا خودش را با شرایطی که داشت، تطبیق دهد.
سعی کردیم از نگاه او به دنیا نگاه کنیم، در کنارش بنشینیم و گپی کوتاه بزنیم از سرگرمی‌هایش، نگاه به زندگی و جامعه و اطرافیان و... او هم تمام مدت همان‌طور که لبخند شیرینی به لب داشت با حوصله صحبت کرد و هرازگاهی طنز را چاشنی حرف‌هایش می‌کرد؛

نقاشی، پلی به تکامل
«نقاشی کشیدن شاید بزرگ‌ترین مشغولیت من باشد اما چیزی بیشتر از سرگرمی است. موقعی که نقاشی می‌کشم مثل این است که به همه خواسته‌هایم رسیده‌ام و دیگر هیچ مشکلی ندارم. احساس برتری‌داشتن نسبت به دیگران را به من می‌دهد و از توانایی خودم برای خلق آن لذت می‌برم. اگر بخواهم در یک کلمه خلاصه کنم باید بگویم که نقاشی کشیدن حس «کامل بودن» را به من می‌دهد، انگار که دیگر هیچ نقص و مشکلی ندارم.
از سال78 و با تشویق خواهرم نقاشی را شروع کردم. ابتدا در یک دوره آموزشی شرکت کردم که با توجه به شرایط فیزیکی و دستم تمرینات خیلی برایم سخت بود اما ناامید نشدم و آنقدر تمرین کردم تا اینکه توانستم روشی را پیدا کنم که با توجه به محدودیت حرکتی دستم، بهترین نتیجه را از کارم بگیرم. بیشتر با تکرار و تمرین خودم در نقاشی پیشرفت کردم. اغلب کارهایم کاملا ذهنی هستند و از فرم و خط به طرح می‌رسم. در چند نمایشگاه انفرادی و گروهی شرکت کردم و دوبار هم در در نمایشگاه معلولین موفق در دوبی آثارم به نمایش گذاشته شده است.»

عاشق خرید
«مطالعه کتاب همیشه به من آرامش می‌دهد و البته خرید کتاب! کلا خرید کردن را دوست دارم.» می‌خندد و از خرج‌هایی می‌گوید که روی دست پدرش گذاشته است. مثل خیلی از زنان، او هم به خرید کردن علاقه زیادی دارد اما به خاطر محدودیت‌هایی که وجود دارد، ناچار است که بیشتر خریدهایش را اینترنتی انجام دهد، چون به قول خودش پاساژگردی با ویلچر آن هم وقتی دیگران خرید نداشته باشند، کار سختی است!
«گوش دادن به موسیقی و فیلم‌دیدن هم از سرگرمی‌های مورد علاقه من است، سینما و کنسرت رفتن را خیلی دوست دارم اما به قول دکتر کدکنی: «همه آرزویم اما.../ چه کنم که بسته پایم!» مجبورم منتظر بمانم تا فیلم‌های سینما و جشنواره وارد سیستم پخش خانگی شود! سالن‌های کنسرت هم که اغلب پله دارند و امکان حضور در آنها مهیا نیست! در واقع به‌ندرت می‌توانم به خواسته‌هایم برسم، با وجود اینکه هر جایی که امکان حضور با ویلچر در آن مهیا باشد حاضر می‌شوم و خانواده‌ام مرا به آنجا می‌برند.

فقط به داشته‌هایت فکر کن!
«شاید بتوان زندگی من و امثال من را در شهر ساده‌تر کرد؛ مبلمان شهری و مناسب‌سازی‌ها اگر طبق استانداردهای جهانی می‌شد، کوچک‌ترین حق شهروندی افراد معلول برآورده می‌شد! کاش شرایطی مشابه افراد دیگر جامعه برای معلولین فراهم شود تا امید به زندگی و رضایت‌مندی این افراد از جامعه و زندگی بیشتر باشد!
نگاه دیگران، البته جز کسانی که برایم اهمیت دارند، در زندگی‌ام واقعا تاثیر آنچنانی ندارد! سعی می‌کنم به برخی از نگاه‌ها و پچ‌پچ‌ها اهمیت ندهم، در عوض اینکه خانواده و دوستانم نظر مثبت و توام با لطف و مهربانی و مهم‌تر از همه بسیار واقع‌بینانه نسبت به من دارند، جزو بهترین داشته‌های زندگی‌ام است و همیشه به من آرامش خاطر می‌دهد.
به نظرم زندگی با همه سختی‌هایی که دارد واقعا لذت بخش است! اما رمزی دارد، که برای لذت بردن از آن باید بدانید و به آن توجه کنید، اینکه در زندگی فقط به داشته‌هایت فکر کنی و به نداشته‌ها اهمیتی ندهی. آن وقت است که می‌توانی از چیزهایی که داری، از خوشی‌های کوچک‌ات لذت ببری!»

ارسال نظر شما

login captcha
ممنون ..جالب و آموزنده بود
فقط به داشته هایت فکر کن ولذت ببر ازشون عااالیه
آفرین به این بانوی با اراده و موفق :)) ممنون از شما بابت این مصاحبه ارزشمند د«ر زندگی فقط به داشته‌هایت فکر کنی و به نداشته‌ها اهمیتی ندهی» هزاران لایکککککککک واقعا که رمز لذت بردن از اکنون و مسیر زندگی، همین هست.
سلام دوستان گل.کسی هست؟

پربازدیدترین ها