رفته گفته خانم رحمانی (زن داداشم) ازم پول و هدیه خواسته تا بزاره بچمو ببینم
گفته من چند ساله طلاق گرفته م شوهرم نزاشته بچمو ببینم اومدم مدرسه ببینمش اینجام هی دست بسرم میکردن و هربار میرفتم فورا ب بابای بچم زنگ میزدن و انتظار داشتن شیرینی و هدیه و گل ببرم تا بم رو بدن چون هربار دست پر میرفتم بم احترام میزاشت و...
زن داداشمم قسم میخوره میگه دروغ گفته تا حالا هميشه دست خالی اومده و نزاشتم بچشو ببینه چون بابای بچه تهدید کرده اگه بزارین ازتون شکایت میکنم و بچمم میبرم.و اصلا دیگه نمیزارم مدرسه بره
الان اول بگین نظرتونو راجب اون خانم و رفتار زن داداشم و....
و بعدش لطفا بگین جای زن داداشم بودین چ حسی بتون دست میداد و چکار می کردید
لطفا هردو سوال و جواب بدین