بچم دو سالشه ، اینجا کسی را نداریم فقط مادرشوهرم اینا هستند که زیاد رفت و آمد نداریم، اطرافمان هم پارک نیست، شوهرمو صبح که می ره آخر شب میاد خونه یا نهایتا برا ناهار ظهر ، بچم مدام بهوونه می گیره، یه کم که بازی می کنه دوباره بهوونه می گیره ، صبح تا شب فقط می گه دد دلم براش میسوزه منم که مامانم حوصلم سر می ره اما نمی دونم چکار کنم کسی پیشنهادی نداره؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
چرا با خانواده شوهرت رفت و امد نمیکنی، از غریبه و نا آشنا که بهترن باز
اینقدر که بچم اونا را دوست داره اونا نه، خونشون هم تا ایمن هست هر چند می گیم فلان وسیله را جا به جا کنید نمی کنند بچم چند بار یا به خودش آسیب زده یا وسیله هاشون که مجبور شدیم بخریم، یا مثلا بچه را نهایتا نیم ساعت سر و صداشو تحمل کنند